سانجی نفس عمیقی کشید و چشاشو بست و همش تکون میخورد شاید دستاش باز شه .
_ هرکار میخوای میکنی همیشه اره؟
_ اره
شلوارشو تا نصفه در آورد و خم شد رو بدن سانجی و نزدیک گردنش شد که لرز بدن سانجی رو حس کرد . سانجی خواست چیزی بگه که یهو چشاش باز شد و از درد لرزید و لبشو گاز زد تا صداش در نیاد و همه عضوشو بدون آمادگی یهو داخلش احساس کرد و دوباره چشاشو بست و شونشو تکون میداد سعی کرد زورو پس بزنه.
_ چشاتو نبند
_ خ...خفه شو..اییی
سانجی از درد سعی کرد آروم نفس بکشه که یهو چشاش گرد شد و سعی کرد جلو ناله هاشو بگیره و حرکت عضو زورو داخلش احساس میکرد و بدنش شروع کرد به تکون خوردن و دائم عقب جلو میشد و از درد به زور نفس میکشید .
_ زو..رو...
_ سانجی اون دهنتو فقط ببند
زورو بلند داد زد و پشت گردن سانجی رو گرفت و چنگ زد و صاف وایساد و سرشو کوبید روی تخت و تا جایی که میتونست همشو داخلش فشار داد و همونطور فقط با قیافه سردی به موهای سانجی خیره بود که سانجی سعی کرد جلو خودشو بگیره ولی صدای دادش بلند شد و دندوناشو از درد بهم کوبید و بدنش لرزید.
_ اخخخ...ز..زورو بسههه...
زورو سکوت کرد و جوابشو نداد و بعد از چند ثانیه که دید سانجی نفس نفس میزنه دوباره شروع کرد به حرکت کردن داخلش و عضوش هربار عمیق تر داخل سانجی میرفت و هربار محکم تر و سریع تر میکوبید و اصلا براش مهم نبود سانجی درد داره یا خوشش بیاد و آروم موهای سانجی رو کشید و سرشو یه کم آورد بالا و خم شد و نزدیک گوشش شد و به اینه اشاره کرد .
_ خودتو ببین
سانجی از درد سعی میکرد داد نزنه یا ناله نکنه و نفس نفس میزد و بدنش میلرزید. چشاش یه کم تار میدید و چند بار دور سرش چرخید و به اینه قدی روبه روی تخت خیره شد و سرشو انداخت پایین که زورو دوباره موهاشو کشید و سرشو آورد بالا .
_ ک...که چی...احییی
زورو پوزخند ریزی زد ولی بعدش سریع محو شد و نزدیک گوش سانجی زمزمه کرد .
_خودتو ببین تو چه وضعیتی هستی با این وضعت میخواستی ازدواج کنی نه ؟....میخواستی به زنت چی بگی ؟
سانجی با حرفا زورو چشاش رنگ خون شد و همونطور که بدنش عقب جلو میشد و سعی کرد داد بزنه .
_ احح....ز..زورو او..ن دهنتو ب...بنددد
_ نه
زورو پوزخند ریزی زد و خیره شد به داخل اینه .
_ میخواستی چی بهش بگی ؟....بگی قبلا زیر خواب یکی دیگه بودم ؟....اصلا چطور روت شد

YOU ARE READING
Zoro X sanji
Romanceهمه چی از اونجا شروع شد که باهم بودنمون آزاردهنده بود اما اینکه از هم دور باشیم حتی از اونم بدتر بود .