سانجی همونطوری با نگاه گیج و سردرگمی از حرف زورو بهش خیره شد و آب دهنشو آروم قورت داد و یه کم رفت عقب و دود سیگارش میخورد به صورت زورو.
_چی میگی ؟...
زورو مچ دستشو محکم تر فشار داد و با دست دیگش سیگارشو پرت کرد سمت ظرفشویی .
_ شنیدی چی گفتم
سانجی سعی کرد خودشو بزنه به اون راه و خواست دستشو پس بزنه که زورو دستشو محکم تر فشار میداد .
_ ا..الان؟
زورو نگاهش سرد شد و دست سانجی و محکم گرفت و بردش تو اتاق و سانجی منگ بود و الان نمیخواست اما مقاومت نمیکرد خودشم نمیدونست چرا و زورو محکم سانجی رو کوبید رو تخت و روش خیمه زد و مچ دستاشو محکم گرفت و کوبید روی تخت و با اخم خیره شد بهش و جسه بدنش تقریبا از سانجی بزرگتر بود .
_ نمیخوای همین الان بگو
سانجی روشو ازش گرفت و بعد چند ثانیه پشت گردن زورو گرفت و کشیدش سمت خودشو لباشو خیلی کوتاه بوسید و سریع ازش جدا شد و بهش خیره شد و هیچی نگفت .
_ این یعنی اره ؟
سانجی فقط سرشو تکون داد و گوشه گردن زورو گاز زد و زورو قیافش کمی از درد جمع شد و موهای سانجی رو از پشت گرفت و کمی کشید و کامل خم شد و لباشو عمیق بوسید و موهاشو از پشت چنگ میزد و همزمان دست دیگشو از جلو برد زیر لباس سانجی و تمام برآمدگی های بدن سانجی رو لمس میکرد و چشاشو بست و هر خط روی بدن سانجی رو حس میکرد و انتظار میکشید تا بدن لختشو ببینه و لبای سانجی رو میمکید و اجازه نمیداد نفس بکشه. سانجی سعی کرد نفس بگیره ولی نتونست و چشماش نیمه باز شد و زبون زورو احساس کرد که وارد دهنش شد و به دندونا و زبونش برخورد میکرد و همونطوری که پشت گردنشو گرفته بود همراهیش میکرد و کم کم داشت نفس کم میاورد ولی نمیخواست ازش جدا بشه و بعد چند ثانیه زورو ازش جدا شد و نفس گرمی داد بيرون و لباس سانجی رو کامل در آورد و به بدن سفیدش خیره شد و پوزخند ریزی روی لبش اومد ولی هنوز ذهنش درگیر بود و اخم کرده بود و خواست دوباره نزدیک بدن سانجی بشه که سانجی دستشو گذاشت زیر فک زورو از خودش دورش کرد و نزاشت بهش نزدیک شه .
_ اول اخم نکن
_ ببخشید...
زورو خم شد و دست سانجی رو گرفت و انگشتاشو کوتاه بوسید و دوتا از انگشتا سانجی رو آروم لیس زد و وارد دهنش کرد و میمکید و به سانجی خیره شده بود و سانجی کمی گونه هاش سرخ شده بود و آب دهنشو قورت داد .
_ هرکاری کنی قرار نیست مزه ای داشته باشه..
_ مشکل فقط اینه؟
زورو دست سانجی رو عقب برد و شلوارک سانجی رو در آورد و گوشه اتاق انداخت و به عضو راست شده سانجی خیره شد و پوزخندی زد .
YOU ARE READING
Zoro X sanji
Romanceهمه چی از اونجا شروع شد که باهم بودنمون آزاردهنده بود اما اینکه از هم دور باشیم حتی از اونم بدتر بود .