سانجی آب دهنشو قورت و سرش همونطوری پایین بود و از مچ دستش تمام انگشتاش میلرزید و موها طلاییش روی صورتش ریخته بود و زورو همونطوری خیره بود به سانجی و نگاهش سرد شد و دست سانجی آروم گرفت ولی سانجی دستاشو مشت کرد تا معلوم نباشه میلرزه.
_ گمشو بیرون...
_ پس اونی که اینهمه سنگشو به سینه میزنه تویی نه؟...
نیجی پوزخند ریزی زد و آروم سرشو کج کرد و دستاشو برد داخل جیب شلوارشو جمعیت اطراف اصلا بهشون توجه نمیکردن .
_ درست نیست با برادر بزرگترت اینطور رفتار کنی ....
همونطوری فقط از تعجب هنگ مونده بودم و چشم خورد به قیافه لوفی که نگاهش سرد شده بود و چشاش ریز شده بودن و به زورو نگاه کردم که اونم اندازه من گیج و منگ بود . زورو آروم نزدیک گوش سانجی شد و زمزمه کرد .
_ سانجی ...
_ چیزی نیست...
_ ببینم بهش گفتی همه چیو ؟
نیجی پوزخندش هر لحظه گشاد تر میشد و آروم شونه هاشو انداخت بالا .
_ شایدم اشتباه میکنم و همه چیو بهش گفتی هوم ؟....یا دوس داشتنت فقط تظاهر کردن؟..هرچند چیزی که بین شما دوتا دوس داشتن نیست فقط نجاسته...
سانجی نگاهش سرد شد و به زمین خیره شد و نفس عمیقی کشید و آروم شد و سرشو بالا آورد و به چشا پر از تعجب زورو خیره شد و اخمی کرد و آروم زمزمه کرد.
_ هیچی نپرس...
زورو چش سالمش ریز شد و با حرف سانجی نشست سر جاش و پوکر به قیافه سانجی خیره شد و سانجی صندلی کشید عقب و از جیبش پاکت سیگار در اورد و یدونه سیگار برداشت و پاکتو گذاشت تو جیبش و فندکشو در اورد و سیگارشو روشنش کرد .
_ چی میخوای از جونم ...
_ هیچی....حق ندارم بیام رستوران؟...
_ هر رستورانی نه...رستوران من نه ...
نیجی یه کم از پوزخندش محو شد و از حرصی که داشت خندش میومد و جلو خودشو گرفته بود .
_ سانجی ...خیلی پرو شدی
_ دهنتو ببند و گمشو بیرون
_ فک نکنم زف اگه بود خوشحال میشد با مشتری هات اینطور رفتار کنی ...
سانجی آروم سیگارشو گاز گرفت و با انگشت و شست و اشارش سیگارو از بین لباش برداشت و دودشو بیرون داد .
_ اگه میخوای غذا بخوری فقط برو بشین سر میز کوفتیت و کنار برادرات و خواهرت غذاتو زهرمار کن ....
_ هه نشد بد دهن شدی کسی نیست ادبت کنه....ببینم فکر کردی کس دیگه ای باهامون نیومده ؟...مامان جونت سه تا پسر و یه دختر دیگه هم داره که دلش میخواد با اوناهم وقت بگذرونه...

YOU ARE READING
Zoro X sanji
Roman d'amourهمه چی از اونجا شروع شد که باهم بودنمون آزاردهنده بود اما اینکه از هم دور باشیم حتی از اونم بدتر بود .