سانجی با سر درد از خواب بیدار شد و سرش گیج میرفت و آروم پلک میزد و سنگینی رو روی شونش حس کرد و دید زورو خوابه و تکیه داده بهش و سانجی موها خودشو داد عقب و سعی کرد یادش بیاد دیشب چی شده ولی چیزی یادش نیومد و با دیدن بطری خالی مشروبا دورشون و دوتا جا سیگاری رو میز که از خاکستر سیگار پر شده بود فهمید انقد خوردن که خوابشون برده و هنوز یه کم از مستیش باقی مونده بود و کلافه به کاناپه تکیه داد و چشاشو بست تا حالش بهتر شه .
_ هوف هربار همین بلارو سرم میاره ...
_ سانجی
سانجی با صدا زمزمه زورو که نزدیک گوشش بود چشاشو باز کرد و زیر چشی به زورو خیره شد دید وضع اون بدتره و پوزخند ریزی زد .
_ انگار تو بیشتر خوردی...
_ خفه شو
زورو گردنشو یه کم کش داد و رگا گردنش و ترقوه هاش معلوم بودن و نزدیک گوش سانجی زمزمه کرد و نفسا گرمش به لاله گوش سانجی میخورد .
_ چ..ی کار میکنی؟...
سانجی بدنش مور مور شد و یه کم لرزید و خواست دستشو بیاره بالا و زورو پس بزنه ولی زورو دستشو محکم گرفت و فشار داد و نزاشت بیارش بالا .
_ الان داری منو پس میزنی ؟....
سانجی از قبل گونه هاش یه کم سرخ بود و الان صورتش بیشتر داغ کرده بود و فقط با حرص به زورو خیره شد .
_ اگه ادامه بدی اره ...
_ جراتشو داری ؟...
زورو پوزخند کوتاهی زد و بیشتر نزدیکش شد و لبای گرمش به لاله گوش سانجی برخورد کرد و سانجی تمام بدنش انگار لرزید و خواست زورو محکم پس بزنه که زورو آروم لاله گوشه سانجی رو لیسید و سانجی به خاطر مستیش بدنش بیشتر واکنش نشون میداد .
_ ایی مرض داری تو نهههه؟....میخوای هردومون بدبخت کنی وقتی نمیتونیم کاری کنیم نه ؟
سانجی صداشو یه کم بلند کرد و زورو جلو دهنشو گرفت و سانجی برگشت سمتشو زیر چشی با عصبانیت به زورو خیره شد و سفیدی داخل چشاش کم کم داشت قرمز میشد .
_ هیش ...آروم باش
زورو خم شد و سانجی رو کوبید رو کاناپه و آروم روش خیمه زد و با پوزخند خیره شد بهش و دوباره نزدیک گوشش شد و آروم نفس میکشید و دوتا از انگشتاشو وارد دهن سانجی کرد تا صداش در نیاد و خیره شد به چشما عصبی سانجی .
_ نمیخوای که مامانت بیدار شه ....
سانجی با این حرف زورو آروم شد و دیگه تکون نخورد و چشاش ریز شد و چند ثانیه سکوت کرد که یهو درد بدی روی گوشش حس کرد و احساس کرد دندونا تیز زورو گوششو سوراخ میکنه و یه کم تکون خورد و زورو محکم سر جاش نگهش داشت و لاله گوششو محکم گاز میگرفت و آروم میکشید و پوزخند ریزی زد و خم شد و سیب گلو سانجی رو بوسید و آروم میمکید و کبودش کرد و لباشو یه کم آورد پایین تر و تا جایی که گردن سانجی میرفت زیر بافت زرشکیش رو کامل بوسید و کبود کرد تا بتونه کبودی هاشو قایم کنه .

YOU ARE READING
Zoro X sanji
Romanceهمه چی از اونجا شروع شد که باهم بودنمون آزاردهنده بود اما اینکه از هم دور باشیم حتی از اونم بدتر بود .