Part 19

63 4 1
                                        

(زمان حال )

ساعت 22:00

لبخند کوتاهی زدم و از جام بلند شدم و پالتومو پوشیدم .

_ تعجب می‌کنم انقد زود میبخشیش اونم بعد از ...

_ بعد از اینهمه غلطی که کرده ؟...اره...هربار هرکاری میکنه میخوام نبخشم ولی نمیشه

لبخند کوتاهی زدم و که سانجی هم بلند شد کتشو پوشید و کلیدارو برداشتم.

_ یه سوال دارم چه کاری هست جز آشپزی آرومت کنه

_ شاید گیتار زدن...

_ حرفه ای بلدیش؟

با این حرفم سانجی سرشو به نشانه اره تکون داد.

_ پس یه آهنگ درست کن ...یه چیزی که حس میکنی به روحیه خودت میخوره...برام بیارش

_ باشه

کلاه پافرمو گذاشتم رو سرم چون داشت بارون میومد و آروم لامپارو خاموش کردم که سانجی زمزمه کرد.

_ دوروز دیگه باشه جلسه بعدی...فقط یه چیزی

_ بله؟

_ هفته دیگه میخوام برم یه مهمونی خوب تنهام...اگه دوس داری بیا...

یه لحظه با تعجب به لبخندش خیره شدم و با لحن کنایه گفتم .

_زورو هم هست نه ؟

سانجی خندید و سرشو فقط تکون داد و نفس عمیقی کشیدم و رفتم سمت در .

_ بهت خبر میدم ...بهتره بریم دیگه دیر وقته منم باید ببندم اینجارو

سانجی لبخند کوتاهی زد و از خداحافظی کرد و رفت از ساختمون بیرون و لبخندی زدم و درارو قفل کردم و از در پشتی رفتم بیرون که دیدم رو پله ها اصلی نشسته ولی سعی کردم اهمیت ندم و سوار ماشین شدم و میخواستم بمونم ببینم چرا نمیره ولی پشیمون شدم و ماشین و روشن کردم و حرکت کردم .

Pov Sanji

سرشو آروم آورد بالا که قیافه سرد زورو بالا سرش دید و از جاش بلند شد .

_ هه بازم یکی از دروغات معلوم شد

_ درباره چی حرف میزنی ؟

سانجی فقط با نگاه سردی بهش خیره شد و سیگارشو از جیبش در آورد و آروم روشنش کرد و دودشو داد بیرون .

_ بهم گفته بودی اون دوسال و ژاپن بودی ...نگفتی بلدی خودتو جا پلیسا هم جا بزنی ...دیگه چیا هست نگفتی؟

_هه حدس میزدم همون زنیکه باشه...نمیخوای مسخره بازیتو تموم کنه ؟میای اینجا چی کار

سانجی دود سیگارشو بیرون داد و سیگارشو رو پالتو زورو خاموش کرد.

_میام تا یه دیقه از سرم بری بیرون و آرامش داشته باشم

_فعلا نداری

Zoro X sanjiWhere stories live. Discover now