1 December
ساعت14:00
این چند وقت زورو رفتارش بهتر شده بود بیشتر با سانجی وقت میگذروند و این حال سانجی رو بهتر کرده و بود نشسته بودن نگا فیلم میکردن و سانجی با دوتا سینی که روش پیتزا بود اومد نشست کنارشو کوسنو بغل کردو آروم میخورد. زورو زیر چشی نگاش کرد و مال خودشو برداش آروم میخورد.
_ هنوزم از ددپول بدم میاد
_ فعلا که داری با اون یه چشت تا ته نگاش میکنی
_ مرض
زورو گوشه موها سانجی رو کشید و سانجی با حرص کوسن و زد تو صورت زورو هردو یه لحظه منگ موندن و زدن زیر خنده .
_ زورو
_ هوم ...
_ یادته پرسیدی بلدم گیتار بزنم یا تزئینی رو دیوار اتاقمه...بیارمش؟
زورویه لحظه منگ شد لبخندی زد و سرشو تکون داد و سانجی بلند شد آوردش نشست رو کاناپه و خواست بزنه که گوشی زورو زنگ خورد و برگشت سمتش .
_ زورو
_ جواب نمیدم ..بزن
زورو پیتزاشو میخورد و اهمیت نداد و سانجی خواست شروع کنه که تقریبا ۱۰ بار گوشیش زنگ خورد و بار یازدهم زورو گوشیشو کلافه جواب داد و یه لحظه چشاش گرد شد و سریع گوشیو پرت کرد رو میز که صفحش شکست و بلند شد لباساشو میپوشید. سانجی گیتار و گذاشت لبه میز .
_ هه خوب نمیخوای نرو
_ نمیشه
_ فک نکنم دیگه کسی باشه بهت زور بگه...
زورو با اخم برگشت سمت سانجی و عصبی بود .
_ دهنتو ببند سانجی...
_ نمیبندد وقتی خودت نمیخوای بری وقتی خودت خسته شدی... ولی خوشت میاد از این دردسرا....خوشت میاد اعصاب منو خودتو خراب کنی
_ سانجی
سانجی از جاش بلند شد و رفت سمت زورو یقشو آروم گرفت و زل زد تو چشاش .
_زورو میتونی از الان شروع کنی ...تموم کنی این مسخره بازی رو ...تموم کنی این زندگی که خودتم ازش بدت میاد
_ سانجی نمیشه ...بفهم انقد رو مخ من نرو بفهم نمیشه ....چرا فقط به فکر خودتی تو ؟
زورو کلافه موهاشو چنگ زد و دست سانجی را پس زد و چند قدم از سانجی دور شد .
_ هه من خودخواهم؟من بهفکر خودمم یا تو ...تو همیشه خودخواهی یا من ؟
سانجی بلند داد زد و زورو عصبی برگشت سمتش .
_هه من ؟...من همیشه هر غلطی میکنم تو فقط به فکر خودتی...هر موقع رفتم از این ناراحت شدی تورو تنها گذاشتم نه اینکه نگران من باشی
![](https://img.wattpad.com/cover/371961290-288-k577599.jpg)
YOU ARE READING
Zoro X sanji
Romanceهمه چی از اونجا شروع شد که باهم بودنمون آزاردهنده بود اما اینکه از هم دور باشیم حتی از اونم بدتر بود .