(فلش بک)
10 June
ساعت: 22:00
هردوشون امشب به یه مهمونی دعوت شده بودن درواقع مهمونی زورو بود و زورو تمام مدت یه گوشه نشسته بود و فقط به سانجی خیره بود که با همه گرم گرفته بود یه جور که انگار چندین ساله میشناسشون و هربار که هر دختری بیشتر نزدیکش میشد قیافش سرد تر میشد و یه سیگار از جیبش در آورد و گذاشت بین لباش و دست برد داخل جیبش فندکشو دراره ولی نبود و چند بار بین جیباشو گشت و کلافه شد و یهو حس کرد سیگارش روشن شد و دستی که جلو صورتش بود و دنبال کرد و رسید به سانجی و با نگاه سردی بهش خیره شد .
_مهمونیت خوش میگذره ؟
سانجی با نگاه سردرگمی به زورو خیره شد و فندکشو گذاشت تو جیبش.
_چی میگی واسه خودت ...
_همون که شنیدی...
زورو از جاش بلند و خواست بره که سانجی مچ دستشو گرفت .
_کجا میری مهمونی توعه زشته ....
_فعلا واسه خودت ...
زورو دست سانجی و محکم پس زد و از پله ها میرفت بالا تا بره تو اتاقش حس کرد یکی داره دنبالش میاد و زیر چشی نگاش کرد دید سانجی و اخماش رفت تو هم و اتاقش ته راهرو طبقه بالا بود و رفت داخل اتاق و کراواتشو شل کرد و نشست گوشه تخت و به سانجی خیره شد که پشت سرش اومد و درو بست.
_برو بیدون ....
_ چه مرگت شده دوباره
زورو دود سیگارشو بیرون داد و سعی کرد آروم نفس بکشه .
_چیزیم نیست ...
سانجی کلافه شد و کت مشکیشو در آورد و انداخت رو تخت و فقط یه پیرهن سفید و جلیقه و شلوار مشکی تنش بود و نشست کنار زورو سیگارشو از بین لباش برداشت و بهش خیره شد.
_میخوای خودتو بکشی؟چه سیگاریه میکشی ....
_اره میخوام بکشم به تو ربطی نداره ...
سانجی نفس عمیقی کشید و از جیب کتش یه جا سیگاری که حالت یه قوطی طوسی کوچیک بود در آورد و درشو باز کرد و سیگارو توش خاموش کرد .
_ پاکتشو بده من ...
_ واسه چیته ....
سانجی اخمی کرد و جدی بهش خیره شد .
_ببین چقد سیگارش کلفته ....بو تنباکوشو حس نمیکنی واقعا ؟ روزی چند تا از اینا میکشی؟بدش من ...برا اینکه خودتو به فنا بدی راه بهتری هست تا خودتو خفه کنی با این
زورو از جاش بلند شد و فقط به یه گوشه از اتاق خیره شد.
_ولم کن ...انگار من عین توام هر روز بکشم
_ اگه عین من نیستی پس از این مارک نکش
زورو با نگاه سردی برگشت سمتشو و پاکت سیگارو از جیبش در آورد پرت کرد سمتش و دوباره روشو ازش گرفت و سانجی پاکتشو گرفت و گذاشتش تو جیب کتشو کلافه بلند شد رفت سمت زورو دستشو گذاشت رو شونش.
![](https://img.wattpad.com/cover/371961290-288-k577599.jpg)
YOU ARE READING
Zoro X sanji
Romanceهمه چی از اونجا شروع شد که باهم بودنمون آزاردهنده بود اما اینکه از هم دور باشیم حتی از اونم بدتر بود .