part 8

45 4 0
                                    

(فلش بک)

10 June

ساعت: 22:00

هردوشون امشب به یه مهمونی دعوت شده بودن درواقع مهمونی زورو بود و زورو تمام مدت یه گوشه نشسته بود و فقط به سانجی خیره بود که با همه گرم گرفته بود یه جور که انگار چندین ساله میشناسشون و هربار که هر دختری بیشتر نزدیکش میشد قیافش سرد تر میشد و یه سیگار از جیبش در آورد و گذاشت بین لباش و دست برد داخل جیبش فندکشو دراره ولی نبود و چند بار بین جیباشو گشت و کلافه شد و یهو حس کرد سیگارش روشن شد و دستی که جلو صورتش بود و دنبال کرد و رسید به سانجی و با نگاه سردی بهش خیره شد .

_مهمونیت خوش میگذره ؟

سانجی با نگاه سردرگمی به زورو خیره شد و فندکشو گذاشت تو جیبش.

_چی میگی واسه خودت ‌...

_همون که شنیدی...

زورو از جاش بلند و خواست بره که سانجی مچ دستشو گرفت .

_کجا میری مهمونی توعه زشته ....

_فعلا واسه خودت ...

زورو دست سانجی و محکم پس زد و از پله ها میرفت بالا تا بره تو اتاقش حس کرد یکی داره دنبالش میاد و زیر چشی نگاش کرد دید سانجی و اخماش رفت تو هم و اتاقش ته راهرو طبقه بالا بود و رفت داخل اتاق و کراواتشو شل کرد و نشست گوشه تخت و به سانجی خیره شد که پشت سرش اومد و درو بست.

_برو بیدون ....

_ چه مرگت شده دوباره

زورو دود سیگارشو بیرون داد و سعی کرد آروم نفس بکشه .

_چیزیم نیست ...

سانجی کلافه شد و کت مشکیشو در آورد و انداخت رو تخت و فقط یه پیرهن سفید و جلیقه و شلوار مشکی تنش بود و نشست کنار زورو سیگارشو از بین لباش برداشت و بهش خیره شد.

_میخوای خودتو بکشی؟چه سیگاریه میکشی ....

_اره میخوام بکشم به تو ربطی نداره ...

سانجی نفس عمیقی کشید و از جیب کتش یه جا سیگاری که حالت یه قوطی طوسی کوچیک بود در آورد و درشو باز کرد و سیگارو توش خاموش کرد .

_ پاکتشو بده من ...

_ واسه چیته ....

سانجی اخمی کرد و جدی بهش خیره شد .

_ببین چقد سیگارش کلفته ....بو تنباکوشو حس نمیکنی واقعا ؟ روزی چند تا از اینا میکشی؟بدش من ...برا اینکه خودتو به فنا بدی راه بهتری هست تا خودتو خفه کنی با این

زورو از جاش بلند شد و فقط به یه گوشه از اتاق خیره شد.

_ولم کن ...انگار من عین توام هر روز بکشم

_ اگه عین من نیستی پس از این مارک نکش

زورو با نگاه سردی برگشت سمتشو و پاکت سیگارو از جیبش در آورد پرت کرد سمتش و دوباره روشو ازش گرفت و سانجی پاکتشو گرفت و گذاشتش تو جیب کتشو کلافه بلند شد رفت سمت زورو دستشو گذاشت رو شونش.

Zoro X sanjiWhere stories live. Discover now