Part 14

379 52 3
                                    

کس با درد ناگهانی به خودش اومد. هنوز حتی اونقدر قوی نبود که بتونه وسلش رو کنترل کنه. حتی نمی تونست چشماش رو باز کنه. اخرین چیزی که یادش می اومد فقط درد وصف ناپذیر پاره شدن گریسش بود. اهسته و با احتیاط گریسش رو بررسی کرد. محلی که شیطان بهش چنگ انداخته بود زخمی و دردناک بود. گریس ضعیفش سوسو می زد و تقلا می کرد پارگی ها رو ترمیم کنه.

لژیون چند وقتی بود که تنهاش گذاشته بود. چیزی که می خواست رو گرفته بود و رفته بود. کس نمی دونست کجا رفته. باید قبل از این که بر می گشت خودش رو ازاد می کرد. گریس دردناکش رو وادار کرد زخم ها و شکستگی ها رو شفا بده ولی گریسش با دستبند های طلسم شده کاملا محدود شده بود.

این بار کس سعی کرد گریس ناچیزش رو روی باز کردن دستبند ها متمرکز کنه ولی قبل از این که بتونه کاری کنه، نیروی بیگانه ای رو حس کرد که سعی می کرد به گریسش نزدیک بشه. کس با ضعف سعی کرد گریسش رو از دسترس اون نیروی ناشناخته ی جدید دور کنه.

گریسش کاملا پاره پاره بود. بیشتر از این نمی تونست اسیب به گریسش رو تحمل کنه. ولی کس بدجوری ضعیف بود و اون نیروی ناشناخته با سماجت خودشو نزدیک تر می کرد. کس سعی کرد مقابله کنه. با اخرین ذره نیرویی که در خودش پیدا کرد به سمت مهاجمش حمله کرد تا از خودش دورش کنه.

—-

در بانکر ، ناگهان بدن جادوگر تکان شدیدی خورد و روینا جیغ کوتاهی زد. سم و دین بازو هاش رو گرفتن تا اونو سر پا نگه دارن. قلب دین به قدری تند می زد که حس می کرد الان از سینه اش بیرون می زنه. دلش می خواست می تونست مثل روینا از وضعیت کس باخبر شه ولی تنها کاری که می تونست بکنه این بود که جادوگر رو ثابت نگه داره تا طلسم تموم شه.

-

کس دوباره حس کرد که نیروی ناشناخته به گریسش نزدیک می شه. این بار کس دیگه قدرتی نداشت تا مانعش بشه. نیروی خارجی اهسته به گریسش نزدیک شد و ناگهان بهش چنگ انداخت. کس از درد ناله ی ضعیفی کرد، هرچند وسلش فقط لرزش خفیفی از اون جنگ درونی رو نشون می داد.

-

دست روینا روی نقشه شروع کرد به لرزید و آرام آرام به سمت گوشه ی نقشه رفت. سم و دین با چشمای گشاد شده حرکت اهسته ی دست روینا رو دنبال کردن.

روینا به نفس نفس افتاده بود. بدنش می لرزید. دین با خودش فکر می کرد که کس الان در چه حالی هست؟ اینجور که پیدا بود این طلسم برای هر دو سمت ناخوشایند بود.

انگشت روینا روی یکی از شهرهای تگزاس پایین اومد. چند ساعت بیشتر با بانکر فاصله نداشت. سم سریع نقشه ی با جزییات بیشتری از اون منطقه رو زیر دست روینا گذاشت. این بار به جای اینکه روینا یک نقطه رو روی نقشه نشون بده با حرکت دورانی یک منطقه رو نشون می داد. سم سریع محدوده رو علامت زد.

دین زیر لب غرولندی کرد. عالی بود. حتی این طلسم کتاب نفرین شده هم محل دقیق کس رو بهشون نشون نمی داد!

وقتی معلوم شد طلسم بیشتر از این به محل دقیق کس نزدیک نمی شه روینا نفس عمیقی کشید و چشماش رو باز کرد. هنوز کمی لرزان بود ولی دست های سم و دین رو کنار زد و خودش رو روی یکی از صندلی ها انداخت.

دین با اضطراب جلو اومد: "چی دیدی؟ کس چطوره؟"

روینا برای دین قیافه ای گرفت و با اخم گفت: "چطور می خواستی باشه ؟" و بعد با صدای ارام تری گفت: "اون الان تنهاست. لژیون رفته. باید زود تر برید دنبالش. گریسش اسیب جدی دیده و این طلسم هم وضعش رو خراب تر کرد."

با این حرف چیزی در دل دین پایین ریخت. سم سریع نقشه ها رو جمع کرد و اماده ی حرکت شد.

دین روینا رو به دخمه ی بانکر برد و اونجا زندانی کرد.

روینا شروع کرد به داد زدن: "ما قرار گذاشتیم وینچستر! نمی تونی منو زندانی کنی!"

دین: "بعد با هم صحبت می کنیم. در مورد طلسمی که برای زندانی کردن لوسیفر استفاده کردی هنوز ازت سوال دارم. فعلا نمی تونم بذارم بری، متاسفم."

دین سریع به سمت سم که منتظرش ایستاده بود دوید. باید هرچه زودتر به کس می رسیدن. حرف اخر روینا مدام تو سرش تکرار می شد. /گریسش آسیب جدی دیده./

دین الان فقط به یه چیز می تونست فکر کنه؛ برگردوندن کس.

Left ‌‌BehindWhere stories live. Discover now