part 42

1K 81 28
                                    

قسمت پایانی

دین با دیدن بال های کس، یا در واقع چیزی که ازش مونده بود نفسش تو سینه گرفت.

قبلا بال های کس رو موقع انجام طلسم روینا دیده بود ولی دیدن اونها در این بعد واقعی و روی بدن کس یه شوک متفاوت بود.

اون بال ها تقریبا دیگه پری نداشتند و با این که دین از بال چیزی سر در نمی اورد ، جاهایی بود که دین میتونست قسم بخوره که استخون ها جور نا مناسبی کج شده.

همین که بال ها کاملا شکل واقعی به خودش گرفت کس از درد ناله ای کرد و با ضعف به یک سمت کج شد. انگار دیگه براش نیرویی نمونده بود. داشت می افتاد که دین سریع جلو رفت و شونه هاشو گرفت

دین : کس!؟ هی هی..!

کس صورتش رو از درد در هم کشید و به دین نگاهی کرد. چشماش تار میدید. ظاهر کردن بالهاش نیروی زیادی از گریسش گرفته بود

دین با نگرانی شونه های کس رو محکم تر گرفت. چشمای کس نیمه باز بود و حرفی نمی زد ولی خطوط درد روی صورتش مشخص بود

دین  : کس... !

دین سعی کرد به کس کمک کنه بشینه ولی انگار کس نمیتونست. برای همین دین اروم روی تخت به پهلو خوابوندش.

انگار حالا که بال های کس مرئی شده بود حساس تر بودند چون با همین حرکت کم هم کس از درد ناله کرد.

دین لبش رو گاز گرفت. نمی دونست باید چکار کنه. از نگاه کردن به بال های کس خجالت می کشید . نمی تونست با دقت بهشون نگاه کنه. حس میکرد خیره شدن به اونا کار درستی نیست. به خصوص این که کس انقدر از ظاهر کردن بال هاش امتناع کرده بود.

ولی کس بهش اعتماد کرده بود و این حجم از اعتماد هنوز روی سینه ی دین سنگینی می کرد.

اهسته کنار کس نشست و گذاشت نفسش سر جاش بیاد. بعد با صدای اروم  پرسید. : حالت خوبه ؟

کس چشماش رو باز کرد و به صورت نگران دین نگاه کرد. لبخند ضعیفی زد و  سرش رو به سختی تکون داد.

دین نگاهی به بطری الکل انداخت .می دونست کاری که می خواد بکنه برای کس خیلی دردناکه ولی راهی به ذهنش نمی رسید تا درد کس رو کم کنه. با این حال سوال کردن ضرر نداشت

دین : نمی دونم اصلا الکل و قرص مسکن روت اثر داره یا نه ... ولی اینجا کلی داریم.... شاید کمی دردش رو کم کنه...؟

کس اهسته زمزمه کرد : ممنونم دین ... ولی کمک زیادی نمی کنه... نگران اون نباش.

Left ‌‌BehindWhere stories live. Discover now