part 36

460 52 5
                                    



part 36

صبح وقتی سم دوباره داخل اتاق اومد دین روی صندلی کنار تخت خوابیده بود. سر دین روی تخت کس بود و دست کس بین دستای دین بود. سم اهی کشید.

اهسته روی شونه ی دین زد : دین ؟... دین بیدار شو

دین ناگهان از خواب پرید و با ترس به کس نگاه کرد. ولی کس دوباره چشماش بسته بود و خواب بود. بعد دین متوجه سم شد

سم : ببخشید ترسوندمت...

دین نگاهی به دست کس که هنوز توی دستش بود انداخت . فشار کوچیکی بهش داد و بعد اروم رهاش کرد.

سم : حالش چطوره؟

دین مکث طولانی کرد. اتفاق دیشب یادش اومد و دوباره بغض گلوش رو گرفت به سختی گفت

دین: دیشب یکم بیدار شد... ولی حرفی نزد...

سم اهسته یکی از پانسمان ها رو کنار زد. زخم بدن کس تغییری نکرده بود.

سم لب هاشو با نگرانی گاز گرفت. نمی خواست دین بیشتر از این نگران بشه برای همین سریع پانسمان رو سر جاش گذاشت. زیر چشمی نگاهی به دین انداخت تا ببینه متوجه زخم ها شده یا نه. ولی انگار دیده بود چون صورت دین مثل کچ سفید شده بود.

وقتی سم دید که دین حرفی نمیزنه ادامه داد : برو دوش بگیر من اینجا میمونم. باید پانسمان زخم هاشو عوض کنم

دین : می مونم... می تونم انجام بدم...

سم : الان به زور می تونی جلوی پاتو ببین! چند شبه درست نخوابیدی؟ برو دوش بگیر بعد بیا کمک کن

دین مکث طولانی کرد و بعد اهسته از جاش بلند شد. انگار اختیار قدم هاش رو نداشت. فقط کاری رو میکرد که سم گفته بود. اونقدر سردرگم و گیج بود که دیگه هیچی نمیفهمید. سم راست می گفت. اصلا در شرایطی نبود که دوباره بتونه زخم های کس رو ببینه. توی ذهنش اشوب بود.

وقتی با مو های خیس به اتاق کس برگشت سم داشت پانسمان ها رو عوض میکرد. کس فقط کمی ناله میکرد ولی چشماش بسته بود.

دین خودش رو روی صندلی ول کرد و به پانسمان های خونی کس نگاه کرد. دیدن زخم های بدن کس زجر اور بود ولی دین تک تک اونها رو توی ذهنش بارها مرور کرده بود و به خاطر سپرده بود. این نتیجه ی بی اعتمادی به تنها دوست واقعیش بود. عذاب وجدان داشت روحش رو میجوید. نمی تونست حتی یک لحظه از فکرش بیرون بیاد.

سم : چیزی تو کتاب ها در باره ی ترمیم و شفای بال فرشته ها پیدا نکردم. با روینا تماس گرفتم. هنوز داره دنبال طلسم مرئی سازی میگرده.

Left ‌‌BehindWhere stories live. Discover now