Part 22

367 41 0
                                    


‏Part 22  

در راهرو ها به سه تا از افراد لژیون برخورد کردند. خوشبختانه نیزه ی لوسیفر اونا رو از پا در می آورد. ولی مبارزه کردن باهاشون آسون نبود. کستیل سعی می کرد تا حد ممکن از گریسش استفاده نکنه. گریسش هنوز ضعیف بود و گذاشته بود برای موقع اضطراری ازش استفاده کنه. هرچند حتی مطمئن نبود که روی اون ها اثری داشته باشه.   به راهرو اخر که رسیدند کراولی اشاره کرد که صبر کنند. چند قدم اهسته جلو رفتند  کراولی: "همینجا هستن. ۵تا جلوی در زندان هستند. دارن سعی میکنن داخل بشن! "  کراولی بمب رو اماده کرد و به سمت اونا پرت کرد. صدای چند جیغ وحشتناک شنیده شد. بعد از اون سکوت بود. این بار هر دو با سرعت بیشتری به سمت زندان رفتند. باید لوسیفر رو از اونجا می بردند. نباید به دست لژیون می افتاد  کراولی: "اون لعنتی ها چند تا هستن!؟"  کس: " ۱۲ تای دیگه مونده. "  کراولی زیر لب ناسزا گفت و با عجله در اتاق مهر وموم شده رو باز کرد.   لوسیفر با دست و پا و دهان بسته روی صندلی نشسته بود و بهشون لبخند می زد. کس هنوز بآورش نمی شد لوسیفر دقیقا جلوش نشسته. با خشم نگاهی به کراولی انداخت. دین به خاطر کار کراولی به اون شک کرده بود . اگر می تونست همونجا کار لوسیفر رو یک سره می کرد ولی برای کشتنش وسیله ای نداشتن.
کس نمی تونست از این نزدیک تر بشه. تمام اتاق پر از طلسم های ضد فرشته بود. کراولی به سرعت نزدیک لوسیفر رفته بود و داشت اون رو اماده می کرد از اونجا بیرون ببرن. کس بلافاصله متوجه مشکل شد. بیرون از این اتاق طلسم شده قدرت های لوسیفر بیشتر می شد. ولی چاره ای نداشتن. لوسیفر نباید دست لژیون می افتاد.   کراولی‌: "بلند شو . راه بیوفت! "  لوسیفر تمام مدت فقط لبخند می زد.   ناگهان از پشت سر به کس حمله شد. کس سریع جا خالی داد و با نیزه ش ضربه ای زد. دو تا از افراد لژیون بودن. خیلی نزدیک شده بودند و نیزه ی بلند لوسیفر جایی برای حرکت نداشت. کس خنجرش را بیرون آورد ولی نمی تونست ضربه های کاری بزنه. نگاهی به پشت سرش کرد. کراولی داشت با تمام سرعت لوسیفر رو از جاش تکون می داد ولی مشخص بود لوسیفر می خواد وقت بخره. کس چاره ای نداشت. دستش رو بالا آورد و روی سر اولی گذاشت. چند ثانیه طولانی گذشت ولی شیطان با نور نارنجی شدیدی درخشید و بعد بی جان روی زمین افتاد.

نیروی زیادی ازش گرفته شده بود. به زحمت شمشیری که به سمتش تاب می خورد رو جا خالی داد. همون لحظه کراولی و لوسیفر بیرون اومدند و کراولی شیطان را با نیروش به عقب هل داد. همین کافی بود تا کس بتونه از نیزه استفاده کنه وکارش شیطان دوم رو بسازه.   کس در حالی که نفس نفس می زد با سر به ادامه مسیر اشاره کرد. کراولی و لوسیفر جلو افتادند.   از عمارت که بیرون اومدند با صحنه ی وحشتناکی مواجه شدند. تمام افراد باقی مونده ی لژیون قصر رو محاصره کرده بودند. راه فراری نبود. کس نگاهی به کراولی انداخت و زمزمه کرد  کس: "از اینجا ببرش... تله پورت کن همین الان! " 

ناگهان لوسیفر کراولی رو با قدرت به عقب هل داد و ازش فاصله گرفت. چشماش به رنگ قرمز درخشید. کس می تونست بال هاش رو ببینه که کامل باز می شد و تک تک طلسم هایی یکی یکی غیر فعال می شدن. حضورش درکنار ارتشش داشت قدرت هاش رو بر می گردوند.   افراد لژیون حلقه ی محاصره رو تنگ تر کردند. کس با وحشت به اطراف نگاه کرد. نیزه رو بالا آورد و اماده نگه داشت.

لحظه ای که دیگه کاملا اماده ی پایان شده بود نیروی اشنای عظیمی از اسمان فرود اومد  فرشته ها رسیده بودند

Left ‌‌BehindWhere stories live. Discover now