Part 34

435 49 2
                                    


part 34

کس با بی حالی چشماش رو باز کرد... اون صدا رو می شناخت... صدای دین بود... دین اینجا بود ؟ نه امکان نداشت ... حتما توهم بود... حتما شکنجه های لوسیفر و درد زیاد باعث این خیالات شده بود...

ولی می خواست قبل از اینکه همه چیز تموم شه فقط یه بار دیگه دین رو ببینه. حتی اگر توهم باشه. تمام این مدت منتظر این لحظه بود.

لوسیفر ازش فاصله گرفت و به سمت صدای هیاهو رفت . کس با ترس و ناباوری به اطراف نگاه کرد.

دین ... دین اینجا بود... صداش رو می شنید...

کس نگران بود که لوسیفر اسیبی به دین بزنه. سعی کرد اتفاقات رو دنبال کنه ولی چشماش تار میدید و نمی تونست درست بفهمه چه اتفاقی داره می افته.

دین... باید براش توضیح می داد... باید می دونست که کس خیانتکار نبوده... باید بهش می گفت...

ولی امکان نداشت چیزی که می دید واقعیت داشته باشه... دین برای نجاتش نمی اومد ... هیچ وقت نیومده بود ... این بازی جدید لوسیفر بود.

کس دوباره چشماش رو بست تا روی گریس نیمه سوخته ش تمرکز کنه. باید قبل از این که لوسیفر بیشتر از این ذهن خسته و در هم شکسته ش رو به بازی می گرفت کار رو تموم می کرد.

***

دین با حرص  با یه لگد در رو کوبید و همراه سم و کراولی داخل مخروبه شدند. به کمک روینا طلسم هایی که اونجا بود رو غیر فعال کرده بودن. ولی هنوز هر آن منتظر بودند سر و کله ی لژیون یا لوسیفر پیدا بشه. سم ژنراتور پالسی که از مردان لغت گرفته بود رو توی دستش نگه داشته بود. روینا با فاصله پشت سرشون بود. همه اماده بودند.

دین تمام مدت اسم کس رو زمزمه می کرد. انگار سعی داشت با دعا کردن دقیقه به دقیقه وقت بخره. کس مدت زیادی بود که اونجا گیر افتاده بود. وحشت مثل خوره به جونش افتاده بود . نمی دونست چی منتظرشه . فقط می دونست وقت زیادی نداره. خشم و ترس با هم درون سینه ش می جوشید. جلو تر از همه در زیر زمین رو باز کرد و با سرعت داخل رفت.

از چیزی که دید یه لحظه خشکش زد. کس خونی و زخمی به زنجیر کشیده شده بود . لوسیفر رو به روش ایستاده بود و گلوش رو توی مشتش گرفته بود.

دین : ازش دور شو عوضی! .... کس ! کسس!

کس چشماش رو بسته بود ولی با صدای دین با بی حالی بازشون کرد. نگاه کس گیج و چشماش بی فروغ بود. اون چشمای آبی بی رمق داشت قلب دین رو از جاش میکند.

دین میخواست سمتش بدوه. می خواست از اون زنجیر های لعنتی بازش کنه و زخماش رو ببنده . ولی همین که چند قدم جلو رفت لوسیفر با یه حرکت دست از جاش بلندش کرد و محکم به طرف دیگه پرتش کرد.

Left ‌‌BehindWhere stories live. Discover now