Part 33

377 46 3
                                    

part 33

دین اونقدر ایمپالا رو تند می روند که سم مطمئن بود با پیچ بعدی چپ می کنن. به زحمت خودش رو توی صندلیش نگه داشته بود. با ترس نگاهی به دین انداخت. صورت دین در هم رفته بود و اخم وحشتناکش سم رو می ترسوند. حتی روینا هم زیاد حرفی نمی زد.

سم دهنش رو باز کرده بود تا بگه تا به کشتن ندادتشون اروم تر بره ولی با  یه نگاه به دین دهنش رو دوباره بست. دین اصلا شبیه خودش نبود. انگار هر لحظه ممکن بود این همه خشمی که سعی می کرد مهار کنه درونش منفجر بشه.

سم در عوض تصمیم گرفت به کراولی زنگ بزنه. شاید توی این مدت کراولی تونسته بود کاری بکنن.

سم : کراولی چی پیدا کردی؟

کراولی : چیز زیادی اینجا نیست... یه ساختمون متروکه هست.... ولی ...

سم بلند تر گفت : ولی چی ؟ کس اونجاس؟

کراولی لحظه ای مکث کرد : اره اینجاست... صدای فریادشو می شنوم...

کنترل ماشین لحظه ای از دست دین در رفت و سم به موقع فرمون رو چسبید.

سم : دین اروم باش...

دین دست سم رو محکم پس زد و دو دستی فرمون رو گرفت. تمام مدت یک کلمه حرف نزده بود. حتی به صورت سم نگاه هم نکرده بود. حتی دیگه جواب کنایه های نیش دار روینا رو نمی داد . فقط به جاده خیره شده بود و تا جایی که می تونست به ایمپالا فشار می اورد .

سم دوباره گوشی رو نزدیک دهنش برد  : می تونی داخل بری؟ باید جلوی لوسیفر رو بگیری!

کراولی : تمام این جا محافظت شده هس... شاید بتونم یه راهی باز کنم ولی طول می کشه...

روینا از صندلی عقب سرش رو جلو اورد : اه فرگوس... اگر یه ذره از استعداد های مادرت رو به ارث برده بودی الان کارو تموم کرده بودی.

کراولی : اگر تو می تونستی لوسیفر رو پیدا کنی من الان اینجا نبودم.

سم : بس کنید جفتتون . روینا به جای این حرف ها اگر چیزی می دونی بگو... یه طلسم یا ورد چیزی؟

روینا : شاید بتونم چند تا طلسم درست کنم

سم : پس شروع کن. کراولی ؟ تو هم سعی کن وارد بشی.  سرش رو گرم کن

کراولی : ممکنه بتونم یکم سرش رو گرم کنم ولی یه مشکل هست .

سم : چی ؟

Left ‌‌BehindWhere stories live. Discover now