part 29
سم و دین و کراولی یک محل خالی از سکنه بیرون از شهر پیدا کردند تا نقشه کراولی رو عملی کنند. نقشه ی فوق العاده ای نبود. ولی راه بهتری نداشتن.
کراولی : "عقب تر بایستید. وقتی انسان ها رو می بینه یکم هیجان زده میشه."
دین حتی از فکر اینکه دارن چنین ایده ی وحشتناکی رو عملی می کنن حالش بد می شد. کراولی می خواست یکی از سگ های جهنمی که دست پرورده ی خودش بود رو احضار کنه تا به کمکش جای لوسیفر رو پیدا کنن.
دین اصلا به کراولی اعتماد نداشت. بعد از گندی که زده بود تا لوسیفر رو پیش خودش نگه داره و بعدشم از معرکه فرار کرده بود و کس رو تنها گذاشته بود دین بدش نمی اومد همین جا نفله ش کنه. ولی بهش نیاز داشتن
از اون بدتر این بود که دین اصلا نمی خواست سگ جهنمیش به کس نزدیک بشه. می ترسید اینم یه تله باشه و کس بیشتر تو دردسر بیوفته. ولی دیگه واقعا به اخر خط رسیده بودن.
کراولی شروع به زمزمه کرد: ژولیت ... بیا دختر خوب... زود باش بیا پیش پاپا ... وقت بازیه!
دین از دور صدای خرناس و خش خش برگ ها رو میشنید. اصلا دوست نداشت دو باره با یکی اون سگ های نفرت انگیز رو به رو بشه. تجربه های بدی از اون لعنتی ها داشت.
دین با بی قراری نگاهی به اطراف انداخت. هر لحظه منتظر بود که بهشون حمله کنه. سعی کرد بی حرکت بایسته و ترسش رو کنترل کنه.
چند دقیقه بعد کراولی خم شد دستش رو به سمت سگ نامریی دراز کرد. انگار که داشت پشت گردن یه سگ ملوس رو نوازش میکرد. دین حس کرد حالت تهوع گرفته. قبلا اون سگ های نفرین شده رو دیده بود.
سم نگاه نگرانی به صورت رنگ پریده ی دین انداخت. دین به سختی وحشت و نگرانیش رو زیر نقابش مخفی نگه داشته بود. ولی سم بهتر از اینا می شناختش.
سم به کراولی گفت : خب نقشه دقیقا چیه؟
کراولی جواب سم رو نداد ولی سرش رو پایین تر برد و در گوش ژولیت به نرمی گفت : لوسیفر رو برای پاپا پیدا کن دختر خوب. نزدیک نشو .مواظب باش متوجه نشه.
صدای زوزه ی ضعیفی شنیده شد و بعد دوباره ژولیت با صدای خش خش و جابه جا شدن برگ ها رفت.
دین دستی توی موهاش کشید و شروع کرد به قدم زدن : چقدر طول می کشه؟
کراولی به سمت دین نگاهی انداخت و لبخندی زد : بهش فرصت بده. کارش رو خوب بلده. دیگه چیزی نمونده تا به فرشته ت برسی.
دین اخمی کرد ولی جواب نداد. همه چیزو تحمل می کرد... کراولی و حرف هاش ... زخم زبون های روینا... نگاه های سم... همه رو تحمل می کرد .
تنها چیزی که می خواست این بود که به کس اسیبی نرسه.
یک بار دیگه دین چشماش رو بست و با تمام تمرکز ذهن خسته ش سعی کرد برای کس دعا کنه تا بدونه تنهاش نمی ذارن
دین: / کس... دیگه چیزی نمونده.... پیدات می کنم... فقط ... فقط یکم دیگه تحمل کن... خواهش می کنم کس /
YOU ARE READING
Left Behind
Fanfictionدین و کس و سم هر سه به دنبال نفلیم لوسیفر می گردند. ولی دست های پشت پرده ای در کار هست که باعث میشه وارد ماجرای خطرناکی بشن. تمام باور ها زیر سوال می ره و رابطه کس و دین هست که به خطر می افته. ایا کس رو به موقع از دست شیاطین نجات می دن یا کس از اول...