07

1.8K 303 52
                                    

رون گفت:
رون: جستجوگر؟ ولی سال اولی ها هیچ وقت...حتما تو جوون ترین عضو تیم در طول ...
هری یک تکه پیراشکی گوشت در دهان گذاشت و حرف رون را کامل کرد:
هری: در طول یک قرن اخیرم.اره میدونم توی صد سال اخیر من کم سن و سال ترین بازیکن کوییدیچم.

رون مات و مبهوت به او خیره شده بود ، هری گفت:
هری: هفته دیگه تمرینم شروع میشه. ولی به هیچکس نگو الیور وود میخواد این راز باقی بمونه.

در همان لحظه فرد و جرج پدیدار شدند و جرج اهسته به هری گفت :
جرج: افرین هری ، الیور برامون همه چیزو تعریف کرد. ما مدافع های تیم هستیم.
فرد: امسال به طور جدی تصمیم گرفتیم که جام گروه ها متعلق به ما بشه و پوز اون اسلیترینی هارو به خاک بمالیم.

فرد: اره از وقتی چارلی فارغ التحصیل شده همش اونا کوییدیچو از ما بردن.
جرج: حالا بهتره بریم پیش لی جردن چون می‌گفت یه راه برای خروج از هاگوارتز پیدا کرده.

سپس رفتند و از سرسرای بزرگ خارج شدند.
ناگهان سرو کله کسی پیدا شد که از نظر هری اصلا دوست داشتنی نبود.
مالفوی در میان کراب و گویل به سمتشان می امد.

مالفوی ابروهای بورش را بالا انداخت و با بدجنسی گفت :
مالفوی: پاتاح داری شام اخرتو میخوری،نه؟ کی با قطار برمی‌گردی پیش ماگلا؟

هری با خونسردی توی چشم های خاکستری دراکو که حالا همان برق بعد از ظهر را داشت خیره شد :
هری: چی شده؟ روی زمین کنار دوستای بی مصرفت دل و جرات پیدا کردی!

کراب و گویل به هیچ وجه کوچک و بی مصرف نبودند اما از انجا که اساتید دور میزشان نشسته بودند فقط اخم کردند.

مالفوی با پررویی گفت:
مالفوی: من خودم تنهایی از پس تو بر میام. اگه بخوای همین امشب حاضرم باهات دوئل کنم. فقط با چوبدستی. بدون درگیری. چیه؟ تاحالا کلمه دوئل جادوگری به گوشت نخورده نه؟

رون به میان حرف او پرید:
رون: اتفاقا خوب هم شنیده منم جانشینشم، جانشین تو کیه؟
مالفوی نگاهی به کراب و گویل انداخت :
مالفوی: کراب جانشین منه. نصف شب چطوره؟ توی تالار مدال ها منتظرتونم. در اونجا همیشه قفله.

بعد از رفتن انها رون و هری به هم نگاه کردند. هری پرسید:
هری: دوئل جادوگری دیگه چیه؟ یعنی چی که تو جانشین منی؟!
رون با خونسردی گفت:
رون: یه نفر باید باشه که اگه تو مردی جای تورو بگیره دیگه.

انگاه شروع به خوردن غذایش کرد ولی وقتی متوجه نگاه هری شد فورا گفت :
رون: ولی توی دوئل درست و حسابی کسی کشته میشه ، مثلا وقتی دوتا جادوگر واقعی دوئل کنن. اما تو و مالفوی خیلی تلاش کنین جرقه سمت هم پرت کنین،بگذریم حاضرم شرط ببندم که مالفوی انتظار داشت تو جا بزنی.

هری: ولی اگه من چوبدستیمو تکون دادم و هیچ اتفاقی نیوفتاد چی؟
رون: اون وقت میتونی چوبدستیتو پرت کنی یه گوشه و با مشت بزنی توی دماغش.
هری در فکر این بود که چطور مشت محکمی به فک بیرون زده مالفوی بکوبد.
+ببخشید...

Dark light [Drarry]Where stories live. Discover now