19

1.4K 312 107
                                    

از نیمه شب گذشته بود، نور نقره فام ماه روی موهای پرکلاغی اش می تابید. زخم صاعقه مانندش تنها چیزی بود که او را از هر نوجوان دیگری در دنیای جادویی متمایز می ساخت.

جغد باشکوه و عقاب مانندی روی لبه پنجره اتاق پسر نشسته بود و مدام به شیشه نوک میزد تا پسر از خواب بیدار شود. بسته ای بزرگ را از مسافتی طولانی حمل کرده بود.

چشم های سبزش را در تاریکی باز کرد و با دیدن درخشش چشم های جغد از پشت شیشه لحظه ای ترسید، سپس با دست کورمال کورمال به دنبال عینکش گشت و ان را به چشمش زد.

با باز کردن پنجره نسیم خنک تابستانی کمی سر حالش کرد، جغد با غرور بال هایش را گشود و داخل شد، بسته را روی تخت هری انداخت و بعد بالای قفس هدویگ با اقتدار نشست.

اگر هری می گفت که نفهمیده ان جغد از کجا امده قطعا دروغ گفته بود، چنین جغد و بسته زیبایی قطعا متعلق به فردی ثروتمند بود.

با هیجان بسته را سمت خودش کشید و کاغذ رویش را باز کرد و با دو جعبه مواجه شد، یکی از انها یک کادو با بسته بندی و روبان سبز رنگ بود و دیگری جعبه ای طلایی رنگ که روی ان با خط زیبایی نوشته شده بود:
+برای هری پاتر

هری روبان جعبه را باز کرد و جعبه کادویی همانند غنچه گشوده شد و چرخید، چقدر این صحنه اشنا بود!

با دیدن جعبه چوبی و براق وسایل ستاره شناسی در حیرت ماند، او از کجا فهمیده بود؟ دستش را جلو برد و با نوک انگشتانش سطح صاف و صیقلی جعبه را لمس کرد.

قفل جعبه را با یک حرکت باز کرد و با دیدن تلسکوپی برنجی و زیبا، عدسی های تمیز و وسایل جانبی درون جعبه اشک در چشم های سبز روشنش حلقه زد.

مانند همیشه یادداشتی گوشه جعبه افتاده بود، ان را برداشت و زمزمه وار شروع به خواندنش کرد:
+کله زخمی عزیزم، تولدت مبارک!
متاسفم که این موقع شب کادو ات را به دستت رساندم ولی اگر پدرم متوجه میشد اتفاق خوبی نمی افتاد، امیدوارم از وسایل ستاره شناسی لذت ببری و تمام استفاده را از انها بکنی. بعد از اینکه پدرم بخاطر تو دابی را ازاد کرد او دیگر پیش ما کار نمی کند ولی یک کیک برایت پخت و از من خواهش کرد تا ان را برایت بفرستم، کیک خوشمزه ای بود و من نتوانستم طاقت بیارم، در هر صورت بهتر است مشکلی با کیک دست خورده نداشته باشی.
در انتظار دیدارت هستم.
دوستدار تو، شاهزاده اسلیترین

هری به پهنای صورتش می‌خندید و قبل از انکه قطره اشکش روی نامه دراکو سقوط کند ان را با پشت دستش پاک کرد. جعبه کیک را باز کرد، کیکی با خامه سفید بود که در پخت و تزیینش دقت زیادی به خرج داده بودند.

دراکو درباره خوردن کیک دروغ گفته بود و کیک دست نخورده بود اما هری مشکلی نداشت که کیک تولدش را با دوستش سهیم باشد. با نوار طلایی رنگی روی کیک نوشته شده بود:
+تولدت مبارک هری!

Dark light [Drarry]Where stories live. Discover now