(40)

10.9K 1.2K 1.6K
                                    

یادش بخیر آدم پاکی بودم

~ Third person pov ~

اون روز با خرید وسایل کوک و برداشتن گوکی از خونه‌ی آقای جئون گذشت

و الان ساعت هفت صبح ، ته رو تخت نشسته بود و به کوک نگاه می‌کرد

خمیازه ای کشید و به بدنش کشی داد مثل همیشه اول رفت حموم

بعد نیم ساعت ته آماده شده و لباس پوشیده رو به روی کوک خوابیده بود

هوفی کشید و دستش رو سمت شونه های کوک برد و شروع کرد مثل وحشی ها تکون دادنش

به هر حال ته بعد چندین ماه تجربه کسب کرده بود
و نتیجه ی این تجربه ها این بود که کوک مثل آدم پا نمیشه پس مثل حیوون بیدارش کن

( یاد اون راز بقا افتادم ... بخور تا خورده نشی )

ته کوک رو محکم تکون داد و با داد گفت : کیم جونگکوککککک بیدار شووووووو باید بری دانشگاههههههه

کوک با داد ته مثل جن زده ها چشمام رو باز کرد و خواست ته رو به رگ بار فحش ببنده که یاد دانشگاهش افتاد

برای همین دستش رو گذاشت رو دلش رو

کوک با ناله و بغض الکی گفت : د.دلم اییی دلم تهیونگ دلم

ته :

کوک یک چشمش رو باز و وقتی تهیونگ پوکر رو دید اون کسی چشمش رو هم باز کرد و گفت : آیییی

ته :

کوک : میگم اییی

ته : کوک قول میدم روزی که بفهمی من رایحت رو حس می‌کنم کل شرکت رو شیرینی بدم

بعد هم دست کوک رو گرفت و بلندش کرد

کوک هم رفت سراغ نقشه دوم

خودش رو از تو دست ته پرت کرد پایین که با کمر افتاد رو زمین

کوک : آییییی کمرمممم دیگه نمی تونم برم دانشگاه

ته با بی حوصلگی گفت : کوک تو خودت رو هم بکشی من جنازت رو میبرم دانشگاه پس بی سر و صدا پاشو برو حموم تا بریم برسونمت خودم هم کار دارم

( حرف تمام مادر های گرامی )

کوک که دید نقشه ی دوم هم کار نمی کنه رفت نقشه ی سوم

دستاش رو گذاشت رو گردن تهیونگ و سرش رو جلو برد و یه بوسه گذاشت رو لب ته و آروم زمزمه کرد : ددی ... فکر کنم رفتم تو هیت ... تو که نمی خوای امگات بره زیر آلفا های دیگه ؟ هوم ددی ؟

و شروع کرد بوس کردن لب های ته

ته کوک رو از خودش جدا کرد و گفت : اگه تو هیت رفته بودی می تونستم کمکت کنم ولی وقتی نرفتی لطفا گمشو تو حموم

کوک که دید نقشه ی سوم هم جواب نمیده رفت بعدی

کوک : ددی م...

Stubborn Omega _ Vkook Where stories live. Discover now