بزنم به تختههههه به به 🧿
خلاصه ی پارت 56 : جین اومد خونه ی تهکوک و به تهیونگ در مورد مریضی کوک توضیح داد ، ته برای کوک چیز میز سفارش داد و وقتی اومد ، کوک رو مجبور کرد که برای خوردن نوتلا باید توی بغلش بشینه و باهم فیلم ببینن تا اونم بهش نوتلاش رو بده ، صبح ته برای امر خیر پستونکی برداشت و هر چند دقیقه یک بار بعد از اینکه توی شیرموز می زد اون رو توی دهن جفتش می زاشت ، جین اومد خونه ی تهکوک و با دیدن حالت برادرش پشمایش ریخت
~ third person pov ~
جین : وات ده فاک
ته اول با تعجب به جین نگاه کرد و بعد از اینکه نگاه جین رو ادامه داد و به جفتش رسید تازه فهمید چه سوتی ای داده
نفس عمیقی کشید و گفت : توضیح میدم
جین با عصبانیت گفت : چی رو توضیح میدی ؟ اینکه داری از داداش آروم و بی پناه من سو استفاده می کنی ؟ اصلا به من چه ربطی داره ؟ جفت خودته ، ولی کیم بزار کوک خوب بشه خودم تمام اینا رو بهش میگم و اون وقت تو می مونی و یه خرگوش وحشی
و بعدش با قدم های محکم که عصبانیتش رو کامل نشون می داد سمت اتاق طبقه ی بالا رفت و توی همون حالت داد زد : داداشم رو بیار اینجا کیم !
ته نگاهی به جونگکوک توی بغلش انداخت که با صدای جین یکی از چشماش رو باز کرده بود و انداخت و با صدای آرومی خطاب بهش گفت : جفتت به فاک رفت
مغز ته : آروم باش احمق ، آلفای اصیلی از یه بتا که نباید بترسی ، خجالت بکش ، برو نشونش بده دنیا دست کیه
بعد از در آوردن پستونک از دهن جفتش ، همراه با پسر که توی بغلش بود به سمت اتاق رفت و توی همون حالت سری به نشونه ی تأیید با مغزش تکون داد
بعد از چک کردن تب برادرش ، سمت جفت برادرش چرخید و چشم غره ی غلیظی بهش رفت
ته که تخت تاثیر حرفای مغزش قرار گرفته بود اخمی کرد و گفت : به چه حقی به من چشم غره میری و سر من داد می زنی ؟
( تو فقط جدی نگاه کن لعنتی ಥ‿ಥ )
جین تک خنده ای از روی عصبانیت زد و گفت : به چه حقی ؟ واقعا داری اینو ازم می پرسی ؟
معلوم نیست قبلا چه کارایی باش نکردی
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...