( 75 )

3.4K 551 334
                                    

ای وانا بیگ بوی
گیو می عه بیگ بوی
ای نید عه بیگ بویییییی

خلاصه ی پارت قبل : کاپ کیک عنی کوک ، برنامه برای کتاب خوانی

~ third person pov ~



تهیونگ با لبخندی که از صورتش کنار نمی رفت ماشین رو پارک کرد و نگاهی به جونگکوک که با خواب آلودگی داشت وافلی که براش گرفته بود رو می خورد انداخت و گفت : رسیدیم عزیزم

کوک تیکه ی وافل رو قورت داد و با صدای خواب آلودش جواب داد : خب برو بخر دیگه دد

تهیونگ لبخندی به پسر زد و همون طور که کمربندش رو باز می کرد گفت : من قرار نیست تنها برم لاو !

و بعد از برداشتن کیف پول و گوشیش ، از ماشین خارج شد و بعد از بستن در ، سمت در شاگرد رفت و بازش کرد و با لبخند خم شد و کمربند جفتش که داشت با حالت زاری به سقف خیره شده بود رو باز کرد و با خنده پسر رو از توی ماشین در آورد

جونگکوک نفس عمیقی کشید و بعد اینکه جفتش در ماشین رو قفل کرد و کنارش قرار گرفت خطاب بهش گفت : زندگی گاهی سختی های خودش رو داره
ولی ما همچنان استوار ادامه میدیم دد !
اینو یادت نره

تهیونگ خنده ی آرومی کرد و بعد اینکه دستش رو پشت کمر پسر گذاشت و در رو براش باز کرد جواب داد : قطعا همین طوره پسرم






نگاهی به قفسه ها که همشون از کتاب های مختلف پر شده بودن انداخت و سمت جفتش برگشت و گفت : دد
چیکار می خوایم بکنیم اینجا ؟

تهیونگ همون طور که با لذت به فضای آرامش بخش کتاب خونه نگاه می کرد جواب داد : برو بگرد پسرم
مطمئنم خوشت میاد قول میدم
هرچیزی هم خواستی بردار باشه ؟

جونگکوک آهی کشید و بعد اینکه سرش رو تکون داد ، سمت راست رفت تا از اولین قفسه ها شروع کنه



نگاهی به قفسه هایی که در مورد اجزای بدن بود انداخت و بعد اینکه چشم غره ای بهشون رفت و راهش رو سمت دیگه ای کج کرد آروم گفت : تو مدرسه هم ازتون متنفر بودم
عوضیا !

که با دیدن قفسه ی حیوانات ، سریع سمت اون قسمت رفت تا کتابی در مورد پسر عزیزش پیدا بکنه

با لبخند دو تا کتاب در مورد خرگوش هارو توی سبدی که کارکن ها بهش داده بودن انداخت و همون طور که داشت قفسه رو با چشماش زیر و رو می کرد ، وقتی چشمش به کتابی در مورد گربه ها افتاد ، لبخند شروری زد و اون رو برای یونگی برداشت و بعدش با حفظ لبخندش ، همون طور که آروم سوت می زد سمت قفسه های دیگه رفت

از اون طرف هم تهیونگ با دقت در حال خوندن خلاصه ی رمان های قفسه ی مخصوص رمان ها بود و هر کدوم که به نظرش جالب میومد رو توی سبد می گذاشت تا بعدا همراه با جفتش بخونتشون

Stubborn Omega _ Vkook Où les histoires vivent. Découvrez maintenant