سلااممممم
خلاصه ی پارت قبل : هیت و رات و از این خراب بازیا
~ third person pov ~
کشی به بدنش داد و با شکستن قلنج های کمرش ، هومی از روی لذت کشید و آروم چشماش رو باز کرد
با دیدن سینه ی آلفاش ، لبخند کوچیکی زد و آروم از روی تخت خواست بلند بشه که با دردی که توی کمرش پیچید جیغی از روی درد کشید که موجب شد تهیونگ ترسیده چشماش رو باز کنه و از خواب بپره
ته : چی شده کوک ؟ خوبی ؟
جونگکوک جیغی از روی حرص کشید و داد زد : مرتیکه کمرمممم
تهیونگ همونطور که سعی می کرد جلوی خندش رو بگیره گفت : آروم باش عزیزم
الان میریم حموم ماساژت میدم بهتر میشیجونگکوک نفس نفسی از روی حرص کشید و با دندون های چفت شده گفت : دست ، به ، من ، نمی زنی ، کیم !
آهی به خاطر ماساژی که دستای جفتش داشت بهش می داد کشید و تهیونگ با خنده گفت : خوبه ؟
جونگکوک هومی کشید و بیشتر توی بغل مرد رفت و جواب داد : بهترم میشه اگه کیم کوچک هی به جئون کوچیکم نخوره آههه پایین تر
عالیه دد عالیهتهیونگ به دستور پسر دستش رو پایین تر برد و با شیطنت گفت : مشکل چیه پیش هم باشن لاو ؟ تو این چند روز که حسابی باهم خلوت کردن
جونگکوک با اخم سرش رو از توی گردن جفتش بیرون آورد و گفت : کرم داری دد که هی یادآوری می کنی ؟
( بعدا قراره نتیجش رو هر روز ببینی )
تهیونگ اسپنک آرومی به باسن پسر زد و جواب داد : خب مشکل چیه عزیزم ؟
جونگکوک با همون اخمش و لبای جمع شدش ، سرش رو دوباره تو گردن مرد برد و اروم گفت : من هنوز با گرگت تو چصم
من فقط تهیونگی رو دوست دارم نه گرگش روتهیونگ بدون متوقف کردن حرکت دستاش روی کمر پسر آروم گفت : ولی هم من هم گرگم
به شدت شما دو تا رو دوست داریم عزیزم
KAMU SEDANG MEMBACA
Stubborn Omega _ Vkook
Fiksi Penggemarجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...