(44)

9.3K 1.1K 1.4K
                                    

چه زیبا
چه شهلا
چه قشنگ

~ Third person pov ~

کوک : سووسککککک

بقیه هم سرشون رو با صدای داد کوک برگردوندن سمت جایی که کوک نگاه می کرد که با دیدن موجودی سیاه و بزرگ نفسشون برای لحظه ای رفت

( می خواستم عکس یه سوسک بردارم براش به عینک بزارم که با دیدن عکس های سوسک پشمام ریخت و ولش کردم )

جیمین با بی حالی تو بغل یونگی افتاد
و جین هم جیغی گوش خراش زد و رفت پشت نامجون
کوک هم که همون اول بعد از دادش پریده بود رو شونه ی ته

کوک داد زد : ته جان من بکشش تهههه

تهیونگ هم همون طور که کوک رو نگه داشته بود آروم و خیلی خفیف خودش رو همراه با جونگکوک پشت آقای جئون رسوند و پشتش پناه گرفت

کوک با بهت گفت : وات ده فاکککک ؟ چرا نمی کشیش ؟

ته نفس عمیقی کشید و گفت : ب.به هر حال هر کسی یه ترسی داره

( #دور_از_کلیشه )

همه به جز خانم پارک پشت مبل قایم شده بودن و تا سوسک نزدیکشون می شد به پشت مبلی دیگر تغییر مکان می دادن

و از اون ور خانم پارک بود که با پوکریت به اون هشتا مرد گنده که از سوسک می ترسیدن نگاه می کرد

چشماش رو چرخوند و طی یک حرکت جعبه ی دستمال کاغذی رو برداشت و محکم زد رو سوسک

و بعدش فقط صدای خورد شدن استخوان های سوسک بود که به گوش همه رسید

( به قول یه ریدر فردا راس ساعت دوازده به صرف نون و ماست برای مراسم سوسک خدمتتون هستیم )

همه با تعجب به خانم پارک که به راحتی سوسک رو کشته بود نگاه می کردن

خانم پارک نگاهی پوکر به اونها کرد و گفت : هشتا مرد بالای بیست سال نتونستید یه سوسک رو بکشید ؟

کوک با صدای لرزون همون طور که رو دوش ته بود گفت : م.من تازه بیست سالم شده ق.قبول نیست

خانم پارک سرش رو از روی تاسف تکون داد و حرفی نزد

جین و نامجون آورم روی مبل سر جای قبلیشون نشستند

و یونگی همون طور که لیوان آب رو به جیمین میداد همراه با جیمین روی مبل نشست

( آب روی میز بود :/ )

ته هم با کوک روی دوشش آروم روی مبل نشست

بعد چند دقیقه که جو یکم بهتر شد جونگکوک یا تعجب خطاب به خانم پارک گفت : تو چطوری نترسیدی؟

و همون طور ادامه داد : منظورم اینه که دستت چیه ؟ مگه امگا نیستی ؟

خانم پارک لبخندی زد و گفت : نه راستش من بتام

Stubborn Omega _ Vkook Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang