سه دقیقه سکوت برای زیبایی این فن آرت
خلاصه ی پارت 58 : آقای جئون در مورد سینگلی هوسوک پرسید ، کوک با ته لاس زد ، ته کمی مستند خرگوش هارو دید تا اطلاعات کسب کنه ، کوک فهمید ته با پسرش چیکار کرده ، رفتن خونشون ، کوک پروو بازی در آورد ، تو آغوش هم خوابیدن ، ته کاهنده های کوک رو برداشت ، کوک بعد فهمیدن اینکه جفتش می خواد بره جلسه در خواست کرد اونم بیاد
~ Third person pov ~
کوک : منم میام
ته اول با گیجی به پسر نگاه کرد و بعد از درک حرف پسر لبخند شیطونی زد و گفت : راستشو بگو
دلت نمی خواد از بغلم جدا بشی نه ؟کوک نگاه پوکری به جفتش انداخت و بعد چند ثانیه پشتش رو سمت تهیونگ کرد و گفت : دو دقیقه بهت رو میدم پروو میشی
و باسنش رو بیشتر سمت تهیونگ گرفت تا بگه به کونمی
ته با صدای آرومی خندید و از اتاق بیرون رفت و سمت آشپزخونه رفت
شیرموزی که برداشته بود رو روی میز اتاق کارش گذاشت و دوباره سمت اتاق خودشون رفت
به جونگکوکی که هنوز توی همون حالت بود نزدیک شد و کنارش نشست و خم شد و بوسه ی محکمی روی لپ پسر گذاشت و بعدش شیرموز رو روی تخت گذاشت و پسر رو از زیر بغلش گرفت و بلندش کرد
کوک بدون اینکه توجهی به ته بکنه سرش رو اون ور کرد و با بی زبونی گفت که هنوز باهات قهرم
آروم خندید و بعد اینکه شیرموز پسر رو برداشت ، باهم سمت اتاق کار تهیونگ رفتن
آروم روی صندلی نشست و بعد اینکه جای کوک رو توی بغل خودش درست کرد ، برای ساکت نگه داشتنش شیرموزی که آورده بود رو باز کرد و بهش داد
با دیدن شیرموز سرفه ای کرد و شیرموز رو گرفت و آروم گفت : وظیفت بود ولی مرسی
تهیونگ هم آروم خندید و بعد از تکون دادن سرش به نشونه ی تاسف برای بچه بازی های جفتش ، کرواتش رو محکم کرد و تماس یونگی رو جواب داد
نگاهی از تو صفحه ی لبتاب به افراد توی اتاق انداخت و سرش رو تکون داد و به همشون سلام کرد و بدون توجه به صورت های پر از تعجبشون به خاطر جونگکوک توی بغلش ، جلسه رو شروع کرد
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...