( 98 )

3.5K 453 402
                                    

Ich liebe dich
عاشقتم به آلمانی 🥺🌻

خلاصه ی پارت قبل : خواستگاری ته از کوک



~ third person pov ~



با گذاشتن سیدی آموزش هایی که برای دوران بارداری و پس از بارداری با توصیه دکتر بهشون خریده بود توی دستگاه ، کنار نامزد عزیزش برگشت و امگا رو توی بغلش نشوند

جونگکوک با بی حوصلگی نگاهی به تیتراژ فیلم آموزشی انداخت و زیر لب غر زد : چرا واسه ی همچین چیزی مسخره ای انقدر باید هزینه کنند و شلوغش کنند آخه

آلفای اصیل بدون توجه به غر زدن های امگای عزیزش ، سرش رو روی کله ی نسبتا کوچیک جفتش گذاشت و وقتی دید که مقدمه ی فیلم همچنان ادامه داره پرسید : به نظرت بچمون دختره یا پسر ؟
تو کدوم رو دوست داری ؟

پسر با شنیدن همچین سوالی تکون کوچیکی تو جاش خورد و دست به سینه اخمی کرد و جواب داد : باید پسر باشه !
معلومه که اصلا باید پسر باشه
این که سوال نداره ته‌ته چون پسره !

تهیونگ خنده ی آرومی کرد و کوتاه پشت گردن پسر کوچیک تر رو بوسید و گفت : امگای قشنگ من پسر دوست داره ؟

جونگکوک چشمی برای آلفاش چرخوند و جواب داد : نباید دختر باشه ! تموم شد قضیه
فیلم رو زیاد کن صداش رو

آلفا که کمی نگران شده بود که دلیل این همه مخالفت با دختر داشتن چی می تونه باشه ، زمزمه کرد : چرا حالا دختر نباشه عشقم ؟
دوست نداری هر روز قبل مهدکودک موهای یک دختر نازنازی رو ببافی تا بره عروسک بازیش رو بکنه ؟

پسر اخمی کرد و قاطع جواب داد : نه !

آلفای اصیل شوکه به خاطر جواب قاطع پسرک پرسید : مشکل چیه عزیز دل تهیونگ ؟
چرا انقدر مطمئن مخالفت می کنی ؟

پسرک پوفی کشید و سمت جفتش برگشت و همون‌طور که به صورتش نگاه می کرد جواب داد : من ، دختر ، دوست ، ندارم
بلد نیستمشون ته
همشون جیغ‌جیغو‌اند من حوصله ی این چیزا رو ندارم خب ؟ الانم فقط صداش رو زیاد کن و سوال نپرس لطفاً و گرنه پامیشم میرم با گوکیم بازی می کنم

مرد هم برای اینکه امگاش رو اذیت نکنه ، دیگه حرفی نزد و فقط کمی صدای تلویزیون رو بیشتر کرد




پوف کلافه ای کشید و خطاب به آلفاش گفت : میشه بزنی قسمت دیگش ؟ اینا کارای توعه نه من
من حوصله ندارم اینا رو ببینم

تهیونگ با ابرو های بالا رفتش نگاهش رو از تلویزیون که در حال یاد دادن انواع کار هایی که بعد از به دنیا اومدن بچشون باید انجام می دادن بود ، از جمله عوض کردن پوشک ، درست کردن شیر ، عوض کردن لباس بچه و غیره گرفت و به جفتش داد و زمزمه کرد : ولی عشقم اینا چیزایی که هر دومون باید بدونیم

Stubborn Omega _ Vkook حيث تعيش القصص. اكتشف الآن