عه عه عه
خلاصه ی پارت 68 : عروسی آقای جئون و خانم پارک ، کبود شدن سینه های تهیونگ توسط جئون جونگکوک
( به این نتیجه رسیدم که خانم پارک رو دوباره همون خانم پارک صدا کنیم
به خاطر اینکه با خانم جئون خدا بیامرزد قاطی نشه 😔
ولی یادتون نره پارک جئون شدا 😔 )~ third person pov ~
جونگکوک جیغ بلندی کشید و گفت : بهت میگم نکن تهیونگگگ
تهیونگ خنده ی بلندی کرد و گفت : دیشب جوری سینه هام رو کبود کردی که هنوز درد می کنن
جونگکوک سعی کرد تهیونگ و که بین پاهای برهنش بود رو کنار بزنه و همون طور که ریز ریز غر می زد گفت : خجالت نمی کشه
برای من پز آلفای اصیل بودنش رو میده بعد برای تلافی دو تا گاز ، پدر منو در میارهتهیونگ تک خنده ی پر از تعجبی کرد و گفت : دو تا گاز جونگکوک ؟ سینم رو به روته می تونی ببینی نصف سینم رو کبود کردی
جونگکوک نگاهی به سینه ی قرمز و کبود آلفاش انداخت و بعد اینکه چشمی برای بدن عضله ایش چرخوند جواب داد : می خواستی نری این همه ورزش کنی تا پف کنن و از من درخواست گاز گرفته شدن بکنند
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و بعد اینکه تک خنده ای زد گفت : الان تقصیر من شد ؟
جونگکوک تند تند سرش رو تکون داد و گفت : همه چی تقصیر توعه تهیونگ من همیشه بی گناهم
تهیونگ دماغش رو به خاطر کیوت بودن پسر چین داد و توی یک حرکت دستش رو به پهلو های پسر رسوند و شروع کرد تند تند قلقلکش دادن
که با دیدن صورت پوکر جفتش شوکه شده آروم دست از قلقلک دادن پسر برداشت و آروم پرسید : قلقلکی نیستی ؟
جونگکوک کمی دماغش رو چین داد و گفت : نه
آخه چرا کسی باید از ور رفته شدن شکمش به دست های بقیه خوشش بیادو برای اثبات حرفش دستش رو روی پهلو های برهنه ی جفتش گذاشت و کمی انگشت هاشو تکون داد تا بگه این کار اصلا خوشایند نیست که با تکون یک دفعه ای که تهیونگ خورد شوکه شده به پسر نگه کرد
و بعدش با نگاه سوالی ای از پسر پرسید : ولی تو هستی اره ؟
و بدون توجه به تهیونگ که با شدت سرش رو به نشونه ی منفی تکون می داد ، دستش رو دوباره روی پهلو های برهنه ی جفتش رسوند و با تردید کمی قلقلکش داد که باعث شد پسر بزرگ تر به شدت تکون بخوره و روی دستاش که کنار بدن کوک بود بیوفته
نفس عمیقی کشید و خطاب به جفتش که با چشمای شیطون داره نگاهش می کنه گفت : نکن کوک
جونگکوک با شنیدن این حرف ، انگار که اجازه ی این کار براش صادر شده ، دوباره دستش رو روی پهلو های تهیونگ گذاشت و این دفعه با شدت بیشتری پسر رو قلقلک داد
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...