داره ساک می زنه
چه زیبا
چه خوشمزه
چه موزی
چه شیرموزی~ third person pov ~
ته با صدای لرزش چیزی روی پا تختی آروم چشماش رو باز کرد و همون طور که کوک توی بغلش بود گوشیش رو از روی پا تختی برداشت
ولی وقتی دید صدا از گوشی خودش نیست یکی از ابرو هاش رو بالا برد و با گذاشتن گوشی خودش روی تخت و برداشتن گوشی کوک به اون صدا خاتمه داد
نگاهی به گوشی کوک که توی دستش داشت می لرزید انداخت و با دیدن اینکه کسی به اسم سهون داره بهش زنگ می زنه
اخم محوی کرد و منتظر موند تا قطع بشه
بعد پنج ثانیه که قطع شد نگاهی به صفحه ی گوشی کرد که دید ۱۵ تا تماس از طرف سهون داره و جمعا ۶۰۰ تا پیام هم توی کاکائوتاک داره
گوشی کوک رو با اثر انگشتش باز کرد و رفت داخل کاکائوتاک
۵۶ تا پیام از سهون بود و بقیه از گروه دانشگاهشون
چشم غره ای به اسم سهون رفت و وارد گروه دانشگاه کوک شد و شروع کرد خوندن پیام ها
بعد چند دقیقه خوندن پیام فهمید پروژه ای که یکی از معلم ها داده محلتش تا امروز هست
ته زمزمه کرد : پس چرا انقدر شلوغش کردن اینا ؟
گوشی کوک رو خاموش کرد و گوشی خودش رو برداشت
اول ساعت رو نگاه کرد
تقریبا دو ساعت تا شروع کلاس کوک مونده بودوارد قسمت پیام های خودش شد که دید نامجون و هوسوک و یونگی به خاطر اینکه چرا هنوز نیومده سر کار ازش سوال پرسیدن
بعد جواب دادن به اونها برگشت سمت کوک و آروم صداش زد
ته : کوک بیدار شو
کوووک
پروژتون تا کی وقت هست ؟
جونگکوککوقتی دید جواب نمیده نیشخند شیطونی زد و دستش رو آروم از زیر پتو رد کرد و به سمت شلوار کوک برد
دستش رو پایین تر برد و روی دیک کوک گذاشت و با انگشت اشاره و فاکش به صورت رفت و برگشت خیلی آروم به دیکش ضربه های ریز زد
کوک توی خواب اخمی کرد و ریز ریز غر زد
ته خنده ی آرومی کرد دوباره شروع کرد بازی با دیک کوک
که این دفعه باعث شد کوک توی خواب برعکس بشه و این دفعه به جای کمرش ، صورتش به سینه ی ته بچسبه
ته دوباره آروم خندید و این دفعه دستش رو سمت باسن کوک برد و آروم توی دستش گرفت و باهاش ور رفت
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...