ولی این عکس زیادی خوشگل بود عرررر
خلاصه ی پارت 65 : خانم پارک به جونگکوک اطمینان داد که قصدشون از این جلسه ها مجبور کردن پسر برای بچه دار شدن نیست و فقط قصد داره با تهیونگ اطلاعات پسر رو در این زمینه بالا ببره و تصمیم آخر فقط و فقط با خودشه ، جونگکوک تصمیم گرفت برای استفاده از روز آخر مجرد بودن پدرش به پارک برن و دوچرخه سواری کنن ، جونگکوک با دوست دختر قبلیش ملاقات کرد
~ third person pov ~
هوسوک : .. تو ؟
هوسوک همون طور که با تعجب حرفش رو زده بود ، بعد چند ثانیه بدون توجه به نگاه پر از تعجب بقیه از جمله سویون و جونگکوک ، سریع سمت دختر امگا خم شد و محکم سویون رو بغل کرد و با خوشحالی زیر گوش امگا گفت : باورم نمیشه بعد از این هم مدت بلاخره پیدات کردم
دختر امگا که با حرف آخر پسری که خودش رو هوسوک معرفی کرده بود از حدسی که زده بود مطمئن شدن بود ، کم کم از بهت خارج شد و آروم دستاش رو بالا آورد و خیلی آروم با همون تعجبی که به خاطر پیدا کردن جفتش بود ، هوسوک رو بغل کرد و سرش رو روی شونه ی پسر گذاشت
جونگکوک با دیدن حرکات اون دو نفر بلاخره به خودش اومد و سریع سمت اون دو نفر رفت و همون طور که سعی می کرد سویون رو از هوسوک هیونگش جدا کنه با لجبازی گفت : دارید چیکار می کنید ، ول کن هوسوک هیونگم رو
هوسوک با لبخند بزرگ و چشمایی که به خاطر خوشحالی توشون اشک جمع شده بود ، کمی دختر رو از توی بغلش در آورد و رو به کوک گفت : کوک باورت میشه بلاخره پیداش کردم ؟
کوک با نگرانی به هوسوک نگاه کرد و پرسید : چیو پیدا کردی هیونگ ؟
هوسوک بدون اینکه جواب پسر کوچیک تر رو بده پیشونی سویون رو بوسید و دوباره دختر رو توی بغلش برد
جونگکوک با دیدن حرکت هوسوک ، صورتش رو جمع کرد و آروم گفت : این چه حرکتی بود کردی هیونگ ؟ انقدر سینگلی فشار آورده بهت که هر دختری رو می بینی می بوسی ؟
هوسوک خنده ی بلندی کرد و بلاخره دختر رو از توی بغلش در آورد و با لبخند بزرگی خطاب به کوک گفت : هر دختری چیه جونگکوک ، سویون جفته
کوک با صورتی وا رفته آروم گفت : جفتت ؟
آقای جئون اول و بعدش تهیونگ و به ترتیب بقیه با لبخند به هوسوک برای پیدا کردن جفتش تبریک گفتن که جین با شیطنت گفت : چه زود خواستت بر آورده شد ، می تونی از مسیح بخوای جونگکوک مارو هم یکم ادب کنه ؟
هوسوک خنده ی آرومی کرد که جونگکوک بدون توجه به حرف های بقیه با عصبانیت گفت : این عفریطه جفتته؟
هوسوک با ناراحتی دستش رو دور گردن سویون انداخت و بعد اینکه دختر رو به خودش نزدیک کرد آروم گفت : عفریطه چیه کوک
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...
