Te quiro دوست دارم به اسپانیایی 🇪🇸
خلاصه ی پارت قبل : تهیان کوچولو به خانه آمد
کوکی کوچولو از خانه رفت~ Third person pov ~
با خستگی خودش رو روی تخت پرت کرد و وقتی آلفاش گوشی رو برداشت ، نگاهش رو به صورت خسته ی مرد داد و با لب های آویزونش اطلاع داد : ما رسیدیم هتل دد
تهیونگ لبخنده بزرگی به پسرکش زد و هم زمان که نوزاد توی بغلش رو تکون میداد گفت : تا می تونی خوش بگذرون عزیزم
هرچقدر خواستی هم خرج کن باشه ؟ هر تفریحی که دلتون خواست برید
می خوام وقتی کوکی برگشت کلی حالش خوب باشه
باشه بیبی؟امگا سرش رو تکون داد و با نگرانی پرسید : چرا صورتت انقدر خسته است ته ؟
مرد نفس عمیقی کشید و کوتاه جواب داد : تهیان از وقتی رفتی همش گریه می کنه
تازه نیم ساعته خوابیده اونم چون لباس تو رو پوشیدمو دوربین رو عقب تر گرفت و لباس امگاش رو که تنها نیمی از بدنش رو پوشونده بود رو نشون جفتش داد
جونگکوک خنده ی آرومی به خاطر گنده بودن آلفاش کرد و بدون توجه به سویون که خودش رو روی تخت پرت کرده بود و با کنجکاوی به صحبتشون گوش میداد پیشنهاد داد : چرا لباسایی که گنده بودم رو نپوشیدی؟ اونا بیشتر اندازت میشن
آلفای اصیل لبخندی به پسرک که فراموش کرده بود تمام لباس های دوران بارداریش رو به محض مرخص شدن به مجموعه های خیریه اهدا کرده بود زد و یادآوری کرد : پسرکم یادش رفته همشون رو داده رفته ؟
پسر اوه ی زمزمه کرد و با ناراحتی گفت : خودت رو اذیت نکن ته ته
من دوست ندارم تو رو خسته ببینمته : چشم قشنگم
لطفا نگران من نباش و تا می تونی خوش بگذرون
نگران گوکی هم نباش جاش پیش نامجون امن و خوبهو با دیدن سویونی که سرش رو روی شونه ی امگاش گذاشته بود ادامه داد : سلام سویون
لطفا مراقب پسرکم باشه
غذاش رو کامل بخوره ، قرصی که دکتر داد رو بخوره
بیرون میرید خواهش می کنم حواست بهش باشه گم نشه
مراقب بخیه هاش هم باشدختر امگا خنده ای بابت حرف های پشت سر هم مرد سر داد و با محکم تر بغل کردن دوستش
خطای به آلفای توی گوشی گفت : باشه مرد
حواسم تمام و کمال به پسرت هست نگران چیزی نباش !
تهیان رو ببینمتهیونگ نیمچه لبخندی برای قدردانی به امگا زد و وقتی صورت اخموی جفتش رو به خاطر درخواست دختر دید
همونطور که دوربین رو جلوی نوزاد می گرفت زمزمه کرد : تمام خوشگلیش به کوکی رفتهپسرک اخمی کرد و با قاطعیت گفت : نخیر !
به تو رفته
تو خیلی خوشگل تر و جذاب تریآلفای اصیل سری به نشونه ی منفی تکون داد و تکرار کرد : تهیان به تو رفته عزیزم
و تو صورت خیلی خوشگل تر و ناز تری داری حرف هم نباشه
ESTÁS LEYENDO
Stubborn Omega _ Vkook
Fanficجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...