( 74 )

3.6K 574 366
                                    

بین مسی و حاج قاسم
حاج قاسم رو انتخاب می کنم






خلاصه ی پارت قبل : مسابقه ی مچ اندازی

~ third person pov ~










تهیونگ لبخندی به پسر که داشت با خواب آلودگی صبحونه رو می خورد و زد و خطاب بهش گفت : چند روز دیگه هالووینِ عزیزم
برنامه ای داری ؟

جونگکوک کمی از شیرموز رو خورد و بعد اینکه هومی از خوشمزگیش کشید جواب جفتش رو داد : ما پارسال همه روح شدیم
یه پارچه کشیدیم رو خودمون رفتیم بیرون کِرم ریختیم
وایسا عکسم رو نشونت بدم دد

و گوشیش رو از روی میز برداشت و وارد گالریش شد

کوک : ببین چقدر خوشگلم دد

کوک : ببین چقدر خوشگلم دد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.











تهیونگ با خنده بدون اینکه به روی پسر بیاره که هیچی از صورتش معلوم نیست گفت : پسر قشنگ من چه حسی داره از اینکه همیشه خوشگل ترینه؟

جونگکوک خوشحال از شنیدن تعریف جفتش پوزخندی زد و جواب داد :
I'm famous daddy
( من معروفم ددی )

تهیونگ قهقهه ی بلندی زد و همون طور که صورت پسر رو توی دستاش فشار می داد گفت : باید خیلی خوشحال باشم که همچین پسر خوشگل و معروفی با من زندگی می کنه

جونگکوک با ناز چشماش رو بست لباش رو غنچه کرد و منتظر موند

تهیونگ خواست سر به سر پسر بزاره و نبوستش که وقتی دید دلش نمیاد ، لبخند کوچیکی زد و با خم شدن روی میز ، لب جفتش رو با عشق بوسید

و بعد چند ثانیه ، آروم عقب کشید و با لبخند بزرگی به ادامه ی غذا خوردنش رسید

جونگکوک هومی کشید و بعد از قورت دادن لقمه ی توی دهنش با اومدن فکری به ذهنش با خوشحالی گفت : می تونیم امسال من و تو خوناشام بشیم دد

تهیونگ ابرو هاش رو کمی بالا داد و جواب داد: فکر خوبیه پسر خوشگلم
فقط اگه لباسی چیزی می خوای پیدا کن من سفارش میدم

جونگکوک لبخند بزرگی زد و همون طور که پاهاش رو زیر میز از خوشحالی تند تند تکون می داد گفت : مرسی دد









Stubborn Omega _ Vkook Where stories live. Discover now