(این رل ویت کاور.)
***********************************
زنگ ناهار بود.
جین، هوسوک و جونگکوک پشت یه میز نشسته بودن ولی نگاه کوک کلا روی تهیونگ بود که یه گوشه نشسته بود و تنهایی غذا میخورد.
جین و هوسوک نیشخند زدن.
هوسوک: یه نفر اینجا بدجور عاشق شده!
جونگکوک با ابروهای بالا رفته و چهره ی تخس برگشت و نگاشون کرد.
نمیفهمید این قضیه چرا انقد برای این دو نفر عجیبه!+آره من عاشق شدم که چی؟
جین به چهره ی جدیش نگاه کرد و خندید.
اولین بار بود جونگکوک رو انقد جدی میدید!جین: خجالت نمیکشی؟
جونگکوک با تعجب نگاهشون کرد و گفت:
+چرا خجالت بکشم؟؟؟سه تایی خندیدن و دوباره نگاه جونگکوک به سمت تهیونگ کشیده شد:
+بنظرتون چجوری مخشو بزنم؟هوسوک با چهره ی گرفته گفت:
بنظرت اگه بلد بودیم تا الان سینگل میموندیم؟سرشو تکون داد و ادامه ی غذاشو خورد...زیر لب زمزمه زد:
+باید برم کلیسا دعا کنم خدا خودش ما رو به هم برسونه...بعد از اینکه کلاسای طاقت فرساشون تموم شد هر کدوم به سمت خونشون راه افتادن.
البته به جز جونگکوک که دنبال تهیونگ میرفت تا موفق شه حداقل یه کلمه باهاش حرف بزنه.
به طرز عجیبی همه ی تلاش هاش با شکست مواجه میشدن!به محض اینکه دید داره از مدرسه خارج میشه دنبالش رفت و تعقیبش کرد...
یهو داد زد:
+کــــیم تـــهیونـــگپسر بزرگتر با همون اخم برگشت و نگاش کرد.
این همون پسر فلجه بود؟
همونی که پاش رو کوبید به دیوار؟جونگکوک که واکنش بدی ازش ندید، چند قدم بینشون رو با لبخند گشادی طی کرد و رو به روی کراشش وایساد:
+سلام!تهیونگ همونطور بی حس نگاش میکرد.
معنی کارای این پسر رو نمیفهمید.
چرا سعی داشت بهش نزدیک شه؟-خب؟
کوک که از شنیدن صداش خوشحال شده بود دوباره به حرف اومد:
+من جونگکوکم...جئون جونگکوک...البته دوستام بهم میگن کوکی ولی تو هر......تهیونگ بدون توجه به حرفاش، چرخید و به راهش ادامه داد.
به هرحال دلیلی برای گوش کردن به حرفهاش نداشت!جونگکوک با شوک همونجا وایساد و دیدش که داره میره.
چطور تونست اینجوری بزاره بره؟
پس ادب و شعور چی؟با قدم هایی که به زمین میکوبید سمتش رفت و آرنجشو گرفت و سمت خودش چرخوندش.
عصبانی تر از این بود که اجازه بده تهیونگ همینطور ولش کنه!
![](https://img.wattpad.com/cover/278683298-288-k187623.jpg)
YOU ARE READING
All Of My Life🧚♂️[Full]
Fantasy[کامل شده] کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، فانتزی، اِلف[پری بالدار]، اسمات، سوییت، هپی اند. جئون جونگکوک یه پسره که به شدت عاشق پری هاست و یه زندگی روزمره داره که به شدت ازش خسته شده و دنبال یکم هیجانه. خوشبختانه همه چیز با تهیونگی که با...