(چشمهات بهم آرامش میدن) Pt.30

5K 655 542
                                    

جونگکوک همون‌طور که رو تخت پدر و مادرش نشسته بود، گردنبندای عجیبی که از تهیونگ گرفته بود رو، جلوی صورتش تکون میداد و سعی داشت بفهمه که آیا جادویی هستن یا نه.
درواقع شیفته ی رنگ های آبی و قرمزشون شده بود...
وقتی به همدیگه وصل بودن، شکل یه قلب داشتن و وقتی جدا بودن، دوتا ماهی!
تهیونگ اینارو خودش خریده بود؟
از کریستافیا آورده بود؟

+یکم شکلشون عجیبه!

آروم از همدیگه جداشون کرد و در کمال تعجب دید که دوباره به همدیگه وصل شدن.

+پشمام

دوباره از همدیگه جداشون کرد و باز هم همون اتفاق افتاد.

+پشماممممممم

-پشمات چی؟

با شنیدن صدای تهیونگ، تو جاش تکون خورد و سرفه ی مصنوعی کرد و بعد مثه آدم نشست.

هنوز هم باید تو موضعش میموند؟
یا باید وا میداد؟
شایدم اگه یکم دیگه خودشو لوس میکرد اتفاقات بهتری میوفتاد؟
شاید هم...

رشته ی افکارش با نزدیک شدن تهیونگ و پوزخند عجیب رو لبهای پاره شد...
مثه اینکه حالا اون یه نقشه ای داشت...
چشم های خرگوشیش رو به چشمهای وحشی تهیونگ دوخت و گردنبندا رو پشت سرش قایم کرد تا ازشون محافظت کنه...
هرچند که فایده ای نداشت...

قدم هاش رو به سمت جونگکوک برداشت و رو تخت هولش داد که باعث شد هینی از بین لبهای پسرک بیرون بیاد.

-این پروسه ی حرف نزدنت یا همین الان تموم میشه یا خودم تمومش میکنم!

آب دهنش رو قورت داد و گردنبندهای تو دستاش رو محکم گرفت...
اگه یکم دیگه ادامه میداد...
ترسوتر از این حرفا بود!

-خب جئون...پشمات چی؟

+ریخت!

-چی؟

تهیونگ با خنده پرسید و جونگکوک هم با خنده گردن‌بند رو تکون داد و گفت:
+پشمام ریخت...آخه خیلی باحالن!

-مگه تو پشمم داری؟؟؟

+یاااا کیم تهیونگ!!!

همون‌طور که میخندید مشت محکمی به کتف پسر بزرگتر زد و باعث خنده ی بیشترش شد.
دوباره گردن‌بند رو تکون داد و پرسید:
+اینا جادویین؟ میشه باهاشون نامرئی شد و یا ذهن خوند؟ آخه وقتی جداشون کردم بازم چسبیدن به همدیگه.

همونطور که رو جونگکوک خیمه زده بود، یه دستش رو به سمت گردنبندا برد و لمسشون کرد:
-نمیدونم...مادربزرگم بهم داده بود...گفت باید بدم به هم نشانم.

+اوه!

این بار لبخند پررنگی زد و یکی از گردنبندا رو جدا کرد و در کمال تعجب دید که خیلی راحت فاصله گرفتن.
دستشو پشت گردن تهیونگ برد و بعد از اینکه گردنبند رو بست، دستشو روش کشید:
+خیلی خوشگلن...مامان‌بزرگت خیلی خوش سلیقه بوده!

All Of My Life🧚‍♂️[Full]Where stories live. Discover now