بعد از اینکه از تهیونگ خدافظی کرد، بدون تلف کردن حتی یه ثانیه، به سمت خونه دویید.باید هر چه سریعتر میرسید چون خیلی کار داشت!
باید حاضر میشد و بعدشم کادو میخرید!
هنوز به مادرش هم خبر نداده بود!فحشی زیر لب داد و سرعت قدمهاش رو بیشتر کرد و وقتی به خونه رسید، بدون درنگ لباساشو درآورد و خودشو پرت کرد تو حموم.
بعد از اینکه خودشو با شامپوی مورد علاقه اش شست از حموم بیرون اومد و با حوله تو تنش به سمت کمد لباساش رفت.
خب حالا چی باید میپوشید؟
با توجه به اینکه نامجون از خانواده ی ثروتمندی بود، باید بهترین لباسش رو میپوشید!
سمت کمدش رفت و وقتی نگاهش به یقه اسکی مشکی و کت مشکیش افتاد، لبخند شیطونی زد و رو تخت انداختشون.
امشب باید علاوه بر بی نظیر بودن، اون پیرمرد رو هم عاشق خودش میکرد!
همونجوری که آهنگ موردعلاقش رو زیر لب زمزمه میکرد به سمت سشوار رفت و شروع کرد به خشک کردن موهاش...دستشو بین موهای فندقیش کشید و سشوار رو روشون گرفت و بعد از اینکه کاملا خشک شدن، موهاش رو به سمت بالا حالت داد ولی وقتی دید خیلی بهش نمیاد دوباره رو پیشونیش ریخت.
"ترجیح میدم چیزای کیوت رو امتحان کنم!"
وقتی صدای شکمش رو شنید و فهمید که از وقتی از مدرسه اومده، چیزی نخورده، لبهاش آویزون شدن و باهمون حوله رفت تو آشپزخونه و شیشه ی نوتلا رو دراورد و شروع کرد به خوردن.
یکی از مزایای تنها بودنش تو خونه این بود که میتونست هرچقد میخواد شیرموز و شکلات بخوره، بدون اینکه کسی بهش گیر بده! با یادآوری مادرش سریع نوتلا رو تو یخچال گذاشت و به سمت گوشیش رفت. هنوز بهش خبر نداده بود که قراره بره مهمونی! شمارهش رو گرفت و وقتی صداش رو شنید لبخند زد.
خانم جئون: سلام آقای جئون...چیشد یادی از ما کردین؟
خندید:
+سلام خانم جئون...من همیشه به یاد شما هستم!~مزه نریز بچه! خوبی پسرم؟
+خوبم...شما خوبین؟
~ماهم خوبیم.
دستشو پشت گردنش کشید:
+میگم که چیزه...امشب یه مهمونی دعوتم.~چه مهمونی ای؟
+تولد جین هیونگ...خونه نامجون هیونگ جشن میگیرن.
~باشه پسرم مواظب خودت باش.
+چشم مواظبم...تا کی خونه ی خاله میمونید؟
صدای آه کشیدن خانم جئون رو شنید:
~نمیدونم...احتمالا تا هفته ی دیگه.لباش آویزون شدن:
+دلم براتون تنگ شده.~آیگو پسر کوچولوم...ماعم دلمون برات تنگ شده...راستی تهیونگ چطوره؟
DU LIEST GERADE
All Of My Life🧚♂️[Full]
Fantasy[کامل شده] کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، فانتزی، اِلف[پری بالدار]، اسمات، سوییت، هپی اند. جئون جونگکوک یه پسره که به شدت عاشق پری هاست و یه زندگی روزمره داره که به شدت ازش خسته شده و دنبال یکم هیجانه. خوشبختانه همه چیز با تهیونگی که با...