حدودا نیم ساعت بعد با صدای گرم هوسوک از خواب بیدار شد:
~جونگکوکی...این بار بر خلاق همیشه، خندید و بعد از اینکه چشمهاش رو باز کرد به هیونگش نگاه کرد:
+اگه اینبارم بگم بهم نگو جونگکوکی میشه چند بار؟هوسوک هم متقابلا خندید:
~نمیدونم ولی بالای هزار بار! به هرحال هیچوقت نمیتونی متوقفم کنی!دستهاش رو مشت کرد و رو چشمهاش کشید و بعد از اینکه بدنش رو کش و قوس داد با صدای خوابالو پرسید:
+تهیونگ کو؟~اولا صبح بخیر! بزار بیدار شی بعد بپرس!!!
+صبح بخیییییر!!! تهیونگ کجاست؟
هوسوک سرشو به نشونه ی تأسف تکون داد:
~رفت!لبهاش آویزون شدن و دستاشو به تخت کوبید:
+یعنی چی که رفت!!!! از من خدافظی نکرد!!~برای اینکه خواب تشریف داشتین!
دوباره خودشو رو تخت انداخت:
+خب حالا کجا رفت؟~نمیدونم گفت کار داره!
+بی احساس!!!
هوسوک که میخواست از اتاق خارج شه، با یادآوری چیزی وایساد:
~آها راستی قبل اینکه بره، ازم پرسید یوگیوم کیه!جونگکوک بلند بلند خندید و رو تخت نشست.
مثل اینکه تهیونگ خیلی حسودتر از این حرفا بود!
همونطور که میخندید گفت:
+اِلف حسود من!! نمیدونستم انقد روم حساسه!!هوسوک با دیدن خنده اش، ضعف کرد و لبخند زد:
~چیشده مگه؟+بهش گفتم یوگیوم دوستپسرمه!!!
~جفتتون یه تختتون کمه!
+بعد تو چی گفتی؟؟
این بار هوسوک خندید و گفت:
~حقیفتو!!! گفتم دوست خیالیته!+لعنتتتتتتت!!!!!!
با شنیدن صدای داد جونگکوک بلندتر خندید و گفت:
~ولی ارزششو داشت! بعد اینکه بهش گفتم دوست خیالیته لبخند زد!!! اولین بار بود میدیدم انقد صافته!نمیدونست چرا ولی خیلی ناگهانی، حس شیرینی تو وجودش پخش شد و لبخند قشنگی زد.
پس این یعنی تهیونگ هم دوستش داشت؟~اوووووه به چی فکر میکنی که گونه هات قرمز شدن باز؟؟؟
بالشتو به سمت هوسوک پرت کرد و داد زد:
+گمشووووهوسوک هم سریع فرار کرد ولی هدفگیری جونگکوک هیچوقت خطا نداشت و بالشت محکم به سرش برخورد کرد و صدای آخش رو درآورد.
همونطور که داشت میدویید به سمت آشپزخونه، صداش رو بلند کرد:
~پاشو بیا یچی بخور! یکم توضیح بهم بدهکاری کلوچه!خنده اش به طور ناگهانی قطع شد و لبش رو گاز گرفت و به سمت دستشویی رفت.
باید میگفت چجوری یهو شده بود هم نشان تهیونگ؟ اصن همین قضیه ی هم نشان شدن هم قابل توضیح نبود! باید بهش میگفت تهیونگ الفه!!! که اینم امکان پذیر نبود...
KAMU SEDANG MEMBACA
All Of My Life🧚♂️[Full]
Fantasi[کامل شده] کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، فانتزی، اِلف[پری بالدار]، اسمات، سوییت، هپی اند. جئون جونگکوک یه پسره که به شدت عاشق پری هاست و یه زندگی روزمره داره که به شدت ازش خسته شده و دنبال یکم هیجانه. خوشبختانه همه چیز با تهیونگی که با...