(وانیل و شکلات؟) Pt.27

5K 742 1.5K
                                    

-داری چه غلطی میکنی جئون جونگکوکککککک!!!!؟؟؟؟

خرگوش بیچاره که داشت خودش رو به گردن جونگکوک میمالید و پسرک رو میخندوند، بخاطر صدای بلند تهیونگ از رو شونه اش پایین افتاد و با چشمای درشت به تهیونگ نگاه کرد.
این پسر دیوونه بود؟

جونگکوک هم که بخاطر صداش لرزیده بود، با بهت برگشت و دیدش که داره نفس نفس میزنه و چشمهاش قرمز شدن...باز چیشده بود؟؟؟
وقتی دید خم شده و زانوش رو گرفته، با نگرانی به سمتش رفت و رو به روش ایستاد:
+چ-چیشده؟

نگاه آتشینش رو از خرگوش خیره سری که همونطور بهش زل زده بود جدا نکرد و همچنان سعی داشت با چشمهاش از رو زمین محوش کنه!
خطاب به جونگکوک گفت:
-پام خورد به میز...چرا گذاشتی گردنتو ببوسه؟

چشمهای کوک با بهت درشت شدن و تکخندی از تعجب زد:
+چی؟؟؟

بالاخره نگاه عصبیش رو گرفت و به جونگکوک داد.

-میگم چرا اجازه دادی اونننن گردنتو ببوسه؟؟؟!!

روی کلمه ی "اون" تاکید کرد و با انگشت بهش اشاره کرد.
جونگکوک هم که خندش گرفته بود گفت:
+داشتم باهاش بازی میکردم!

حتی توضیح دادن همچین مسئله ای هم خنده دار به نظر میرسید!
تهیونگ به یه خرگوش بیست سانتی متری حسودی کرده بود؟

خودش رو نباخت و با همون اخم گفت:
-همه ی حیوونای اینجا عقل دارن متاسفانه!!! اون لعنتی واسه اینکه حرص منو دراره بهت میچسبه!!!

+گفتم راجبش درست حرف بزن!!!

حاضر بود قسم بخوره بعد از شنیدن حرف جونگکوک، پوزخند اون موجود شیطانی رو دید.
اون همین الان به تهیونگ پوزخند زده بود!!!!!!!

و بدتر از اون، وقتی بود که به سمت جونگکوک دویید و خیلی مظلومانه خودش رو به پاش مالید.
تهیونگ دیگه نمیتونست تحمل کنه و حرف آخر جونگکوک تیر خلاص بود!

+ببین ناراحتش کردی.

و خم شد و خرگوشش رو تو بغلش کرد و باز هم آروم آروم نازش کرد.
دماغش رو روی گوش های کوچولوش کشید و با لحن کیوتی گفت:
+ناراحت نباش کوچولو! تهیونگ کلا آداب معاشرت بلد نیست.

-چییی؟!!

با دهن بازمونده، دیدشون که چطور به سمت تخت رفتن...مثل یه کاپل خیلی عاشق به نظر میرسیدن!
حتی دیگه نمیتونست واکنش نشون بده و قبل از اینکه دهنش باز شه، یکی از خدمه در زد.

×جونگکوک شی ناهار حاضره.

+ممنون!!

خرگوش رو کف دستش گذاشت و دم کوچیکش رو نوازش کرد:
+میخوای با من ناهار بخوری؟

بعد از تاییدی که ازش گرفت، خنده ی خرگوشیش رو بهش نشون داد و از رو تخت بلند شد و از اتاق بیرون رفت.

All Of My Life🧚‍♂️[Full]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ