(بوسه ی دزدکی!!!) Pt.21

5.3K 740 1K
                                    

فردای اون شب طولانی، تهیونگ زودتر از خواب بیدار شد و اولین چیزی که دید، چهره ی غرق در خواب جونگکوک بود که لبخند رو به لبهاش آورد.
پسر کوچیکتر مثل یه کوآلا بغلش کرده بود و لبهاش غنچه بودن و اون لباس سفید و نور خورشید که روی صورتش افتاده بود باعث شده بود مثل یه فرشته ی معصوم به نظر برسه.

اینکه صبح ها اولین چیزی که میبینه چهره ی غرق در خواب خرگوشش باشه تا روزش رو بسازه، بهترین چیزی بود که میتونست تو زندگیش تجربه کنه!

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

اینکه صبح ها اولین چیزی که میبینه چهره ی غرق در خواب خرگوشش باشه تا روزش رو بسازه، بهترین چیزی بود که میتونست تو زندگیش تجربه کنه!

دستش رو روی کمرش گذاشت و یکم جلو کشیدش. نمیخواست اذیتش کنه و خوابش رو بهم بزنه چون هنوز نیم ساعت وقت داشت و شب قبل نتونسته بود راحت بخوابه ولی درنهایت دستشو بلند کرد و رو موهای ابریشمیش گذاشت و از جلوی چشمهاش کنارش زد.

چشماش هنوز هم بخاطر گریه ی دیشب پف داشتن ولی کی گفته این باعث شده بود چیزی از زیباییش کم بشه؟
جونگکوک در هر حالتی زیبا بود و تهیونگ این رو میدونست!

همونطور که داشت موهاش رو نوازش میکرد، نگاهش سمت لبهای صورتیش رفت...

حرکت دستش متوقف شد و چند ثانیه فقط بهشون خیره شد.
به عنوان عشقش میتونست ببوستش؟

سرش رو یکم جلو برد و تو فاصله ی چند میلی متری از لبهاش متوقف شد...یکم مکث کرد و در نهایت لبهاش رو روی لبهای غنچه شده ی جونگکوک گذاشت...

حسی که اون لحظه داشت، قابل توصیف نبود...

انگار که مدت ها منتظر بوده تا چیزی رو به دست بیاره و الان کاملا بهش رسیده بود...
ناخودآگاه پلک هاش روی هم افتادن و ضربان قلبش به شدت بالا رفت.

در عین هیجان، آرامش عجیبی رو حس میکرد...چیزی که تا حالا براش اتفاق نیوفتاده بود!

قرار نبود یه بوسه ی عمیق باشه چون پسرک الان خواب بود ولی نتونست جلوی خودشو بگیره و آروم لب پایینش رو یکم حرکت داد و مکیدش.

بخاطر نرمیه بیش از حد لبهاش، چشماش درشت شدن و حلقه ی دستش رو دور کمر کوک محکمتر کرد و فشار لبهاش رو بیشتر...

هر چی بیشتر ادامه میداد بیشتر تشنه میشد...
آروم سرش رو عقب کشید و به لبهای متورمش نگاه کرد.
اولین بوسه ی جونگکوک رو ازش گرفته بود و در عوض اولین بوسه ی خودش رو بهش داده بود!

All Of My Life🧚‍♂️[Full]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ