به کاور توجه کنید که تیپ کاپلای قشنگمون رو ببینید:)
*********************************
وقتی به پیست رسیدن، مثل یه جنتلمن واقعی، به سمت کوک برگشت و بعد از تعظیم کوتاهی، یه قدم بینشون رو طی کرد و همون طور که به چشمهای مسخ کننده ی خرگوش رو به روش نگاه میکرد، یه دستش رو دور کمرش حلقه کرد و دست دیگه ش رو گرفت.
"کمرش خیلی باریکه...دقیقا فیت دستمه..."
فکری بود که اون لحظه از ذهنش گذشت و باعث شد حس خوبی بهش دست بده.
پسر کوچیکتر هم سعی کرد عادی رفتار کنه و دست آزادش رو بلند کرد و رو شونه ی تهیونگ گذاشت و با چشمهای آبیش به چشمهای تاریک پسر مو مشکی خیره شد.
صدای موسیقی چه اهمیتی داشت وقتی اینجوری تو دنیای خودشون غرق شده بودن؟
اون چهار نفر همچنان با بهت بهشون نگاه میکردن...
پسر بزرگتر، لبخند زد و یه قدم به جلو برداشت و جانگکوک هم همراهیش کرد و یه قدم به عقب رفت.
بدون توجه به اطراف، غرق تو چشمای همدیگه، به سمفونی تپش های نامنظم قلبهاشون گوش میدادن و به بدنهاشون اجازه داده بودن آزادانه باهم حرف بزنن.
پسر کوچیکتر، نگران از اینکه تهیونگ متوجه تپش های دیوونه وار قلبش شه، نگاهش رو دزدید چون تا همین الان هم زیادی طاقت آورده بود!
تهیونگ که از باز شدن گره ی نگاهشون ناراضی بود، سرش رو کنار گوشش برد و با صدای گرمش گفت:
-وقتی باهات میرقصم فقط به چشمام نگاه کن.لبخند زد و دوباره سرش رو بلند کرد:
+مگه نگفتی از آبی متتفری؟-چطور میتونم متنفر باشم وقتی انقد بهت میاد؟
تو چند ثانیه اتفاق افتاد...
حواسش پرت شد و پاش رو روی پای تهیونگ گذاشت و هول شده، سریع عقب کشید که باعث شد تعادلش بهم بریزه و به عقب خم شه.تهیونگ هم سریع عمل کرد و حلقه ی دستش رو دور کمرش محکمتر کرد و جوری خمش کرد انگار قسمتی از رقصه و با لبخند بهش گفت:
-حواستو جمع کن بچه!چجوری میتونست حواسشو جمع کنه وقتی تهیونگ حتی اجازه ی نفس کشیدن هم بهش نمیداد و با لبخندش دلبری میکرد؟
با فشار دست تهیونگ، بلند شد و دوباره یه دستش رو روی شونه هاش و دیگری رو تو دستش گذاشت.
با لجبازی نق زد:
+نمیزاری رو رقصم تمرکز کنم!!!ابروهاش رو بالا انداخت:
-کاریت ندارم که!فرصت حرف زدن بهش نداد و دستش رو از دور کمرش برداشت و با چرخوندن بدنش، یکم به عقب هولش داد و مهمون ها رو به وجد آورد. با نیشخند مغرورانه ای که رو لبهاش بود، جانگکوک رو به سمت خودش کشید و رو دستش خمش کرد. چند ثانیه به لبخند و چشمهاش که به خاطر برآمدگی گونه هاش هلالی شده بودن، نگاه کرد و بعد بلندش کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/278683298-288-k187623.jpg)
YOU ARE READING
All Of My Life🧚♂️[Full]
Fantasy[کامل شده] کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، فانتزی، اِلف[پری بالدار]، اسمات، سوییت، هپی اند. جئون جونگکوک یه پسره که به شدت عاشق پری هاست و یه زندگی روزمره داره که به شدت ازش خسته شده و دنبال یکم هیجانه. خوشبختانه همه چیز با تهیونگی که با...