...جونگکوک...
صبح روز بعد با کرختی از جاش بلند شد و وقتی اتفاقات دیروز رو یادش اومد دوباره یه توده ی رو اعصاب تو گلوش شکل گرفت که سریع پسش زد.
تا کی میخواست بشینه بخاطرش گریه کنه؟
به هرحال زندگی ادامه داشت و نمیتونست تمام عمرش رو با فکر از دست دادن تهیونگ بگذرونه!از رو تخت که بلند شد دوباره شکمش سوخت ولی این بار شدیدتر از قبل بود و باعث شد یکم دردش بگیره.
+فقط همین فاکو کم داشتم!!!
اولین بار بود بعد از تمریناتش اینجوری اذیت میشد و ناراحتی عمیقی که داشت حس میکرد باعث بدتر شدن حالش میشد.
چند بار شکمش رو مالید و وقتی حس کرد آرومتر شده، سریع حاضر شد و راه افتاد.مادر و پدرش امروز و فردا رو قرار بود خونه ی خاله ش بمونن و این فرصت عالی ای بود که هوسوک و جین رو دعوت کنه که یکم از این حال و هوا دربیاد!!
افکار شیطانی ای که داشت باعث شد نیشخند بزنه. باید هر طور شده ذهنش رو از اتفاقات اخیر دور نگه میداشت...
وارد مدرسه شد و ناخودآگاه سرش رو سمت همون درختی چرخوند که تهیونگ همیشه زیر سایه ش مینشست ولی وقتی جای خالیش رو دید حس کرد پاهاش توانایی تحمل وزنش رو ندارن...
نکنه دیگه کلا قرار نبود ببینتش؟
تهیونگ هنوز هم مهم بود...با وجود تمام کارایی که کرده بود هنوزم براش مهم بود و این اذیتش میکرد.
سعی کرد به خودش مسلط باشه و پاهاش نلرزن ولی نمیشد!!! حس میکردم کل بدنش بی حس شده!
قدم های آرومش رو سمت کلاس برداشت و وقتی اونجا هم ندیدش رو نیمکت کنار جین افتاد و دستش رو تکیه گاه بدنش کرد و خواست نفس عمیقی بکشه ولی نتونست...
واقعا همه چیز تموم شده بود؟
اون عوضی حتی از دیدن صورتش هم محرومش کرده بود؟
جین هم که متوجه چهره ی رنگ پریده ی جانگکوکیش شده بود، صورتش رو سمت خودش برگردوند:
×هی کلوچه! چت شده؟ چرا رنگت انقد پریده؟+هی-هیونـ...گ...اون...اون...
قبل اینکه بتونه حرفش رو کامل کنه نگاه خیره ی جین رو که به پشت سرش دید، سرش رو چرخوند و با دیدن همون چشمایی که حاضر بود جونش رو هم بخاطرشون بده، نفس عمیقی کشید و دست جین رو فشار داد.
تازه حس میکرد راه تنفسش باز شده...نفس عمیقی کشید و با دلخوری به تهیونگ خیره شد.
این پسر به چه جرأتی تا این حد ترسونده بودش؟
بعد از اینکه یکم آروم شد، نگاهش رو از تهیونگ که بهش خیره شده بود گرفت و به نیمکت رو به روش داد.
![](https://img.wattpad.com/cover/278683298-288-k187623.jpg)
VOUS LISEZ
All Of My Life🧚♂️[Full]
Fantasy[کامل شده] کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، فانتزی، اِلف[پری بالدار]، اسمات، سوییت، هپی اند. جئون جونگکوک یه پسره که به شدت عاشق پری هاست و یه زندگی روزمره داره که به شدت ازش خسته شده و دنبال یکم هیجانه. خوشبختانه همه چیز با تهیونگی که با...