Part 19: Diamond Necklace!

1K 242 425
                                    

پارت نوزدهم: گردبند الماس

"میشه لطفا خفه شی مکنزی؟"

این چیزی بود که سوکجین رو به اسکرین نسبتا بزرگی که تصویر زن میانسال زیبایی درونش شکل گرفته بود فریاد زد

زن با شنیدن فریاد فرمانده دست به سینه شد و نیشخندی زد: شجاع شدی کیم

جین چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند: کسی برای این دعواهای قدیمی وقت نداره مک؛ با افرادت صحبت کردی؟

زن که حالا جدی شده بود جواب داد: فقط با رده های بالاتر حرف زدم. فعلا نمیتونم ریسک کنم و اجازه بدم همشون از نقشه خبردار بشن. من گروه مبارزین رو تجهیز میکنم و بهشون ماموریت جدیدشون رو اطلاع میدم. میدونی که دیوار بیست و سه تا خروجی داره افراد من میتونن حداکثر سه تا رو پوشش بدن. تعدادمون خیلی کمتر از چیزیه که بتونیم تمام خروجی ها رو کنترل کنیم و در عین حال وارد هم بشیم

فرمانده با جدیت گفت: وزیر پارک اطلاع داده که از داخل قسمتی از ارتش باهامون همکاری میکنه

قبل از حمله‌ی ما قراره وزرا سیاستمدارها و خانواده هاشون دستگیر بشن وقتی این اتفاق افتاد ما وارد میشیم و به همراه باقی مونده‌ی نیرو های موافق ارتش و افراد خودمون مخالفین رو سرکوب میکنیم

_ جئون جونگوو رو باید بکشیم؟ نمیخوام افتخارش جز من با کسی باشه

جین سر تکون داد: قراره بمیره ولی اگر میخوای تو اینکارو بکنی باید زود بجنبی چون خیلی داوطلب براش داریم

زن سری تکون داد و این بار خطاب به جونگکوک که دست به سینه و با اخم های در هم روی صندلی نشسته بود گفت: هی پسر...چطور حاضر شدی نقشه‌ی قتل پدر خودتو بکشی؟

جونگکوک که میشد گفت انتظار چنین سوالاتی رو داشت بلند شد و با جدیت جواب داد: فکر کنم جلسه‌ی تایید صلاحیت من قبلا تموم شده

_ این برای تایید نیست. فقط میخوام بدونم چطور باید اجازه بدم کسی که میتونه پدر خودشو به سمت مرگ هدایت کنه به ما رهبری کنه

پسر ابرویی بالا انداخت: داشتن نسبت خونی به منزله‌ی اینه که من تمام کارهای پدرمو تایید کنم؟ در ضمن بهتره فراموش نکنید کسی که اول خانواده اش رو کنار گذاشت اون بود. کاری که با عمو و مادرم کرد غیرقابل بخششه

دست‌هاش رو روی میز گذاشت به صورت زن که توی اسکرین کیفیت زیادی نداشت خیره شد و نیشخندی زد: فکر کردی اگر پسر خودت بود چیکار میکرد؟

صدای مردونه ای جواب داد: میکشتمش. اگر مادرم به اندازه‌ی جئون حرومزاده بود بی درنگ میکشتمش.

جونگکوک به جاشوا که این حرف رو زده بود خیره شد و سعی کرد از پسر بابت این حمایت ممنون نشه

𝐆𝐨𝐥𝐝𝐞𝐧 𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧Donde viven las historias. Descúbrelo ahora