Part 26: Murder!

779 219 460
                                    

پارت ۲۶: قتل!

اخطار: خشونت، خون، قتل
پس اگر روحیه‌ی حساس یا سن کمی دارید که اذیت میشید نخونیدشون.
چون زیادن نمیتونم دونه دونه با علامت مشخص کنم خودتون لطفا حواستون باشه
...

فلیپ و وانگ به محض رسیدن، نامجون رو توی انبار انداختن و منتظر اومدن فرمانده شدن.

مرد بهشون تاکید کرده بود اجازه ندن بقیه‌ی افراد پایگاه متوجه این بشن که برگشتن.

صبرشون زیاد طول نکشید که در انبار باز شد و به دیوار پشتش برخورد کرد.

جونگکوک مثل گرگ گرسنه ای که از قفس آزادش کرده باشن به سمت نامجون هجوم برد و مرد دست و پا بسته رو مهمون مشت و لگد های عصبیش کرد

وانگ خواست به سمتش بره که یونگی اشاره کرد: ولش کن.

و بی توجه به جونگکوک که رسما در حال له کردن نامجون بود از وانگ پرسید: کجا پیداش کردید؟

_ همون آدرسی که سارا داده بود. توی زوریخ... وقتی ما رو دید سعی کرد فرار کنه ولی تونستیم بگیریمش و اعتراف کرد که چیکار کرده

کوله پشتی ای که تمام مدت همراهش بود سمت یونگی گرفت: وسایل جیمین هم همراهش بود

یونگی زیرلب تشکر کرد و محکم کیف رو طوری که انگار زندگیش بهش وابسته اس نگه داشت.

جین وقتی احساس کرد نامجون فاصله ای تا بیهوش شدن بر اثر کتک های جونگکوک نداره گفت: بسه جئون... باید حرف بزنیم.

فرمانده بعد از عقب کشیدن جونگکوک به سمت نامجون رفت و مقابلش نشست: خب... میدونی که نه حوصله دارم و نه وقت. جیمین کجاست؟

نامجون آهی کشید و به سوکجین خیره شد: من فقط تحویلش دادم. نمیدونم کجا بردنش.

جین پوزخندی زد: قیافه‌ی من شبیه احمقاست؟ نامجون لطفا انقدر همه چیزو سخت نکن

_ تو که در هر حال میخوای بکشیم

فرمانده پوزخند زد: توقع داری بعد از خیانتت زنده نگهت دارم؟ تنها لطفی که میتونم بهت بکنم اینه که دوست دختر عزیزتو باهات راهی نکنم. معامله‌ی خوبی به نظر میاد نه؟

_ اون به خاطر تو و جیمین به من خیانت کرد. تو نمیتونی بهش آسیب بزنی

جین ابرویی بالا انداخت: فقط امتحانم کن و ببین چه کارایی از دستم بر میاد کیم نامجون.

تمام افراد حاضر در اتاق میدونستن که فرمانده اشون چنین آدمی نیست ولی نامجون اون لحظه ترسیده و گیج بود برای همین حرف های فرمانده رو کاملا جدی میگرفت

نامجون با غم بهش خیره شد و آهی کشید: چی میخوای بدونی؟

_ به کی تحویل دادیش؟

𝐆𝐨𝐥𝐝𝐞𝐧 𝐁𝐥𝐨𝐨𝐝 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧Where stories live. Discover now