The Hands
07
سوم
- آقای پارک مدیربرنامهی دو تا از بازیگرهای نوجوون که خواسته بودین، برای زمانبندی گزینش باهامون تماس گرفتن، خودتون هم میخواید حضور داشته باشید؟
چانیول بدون اینکه سرش رو حرکت بده و نگاهش رو از مانیتور روبروش بگیره گفت: آره بذارش چهارشنبهی هفتهی دیگه.
انگشت دست راستش روی کیبورد بود و بدون اینکه تمرکزش رو از دست بده به حرفهای مینسوک گوش میداد و همزمان فیلمنامهای که براش فرستاده بودن رو میخوند. دست دیگهش رو زیر چونهش زده بود و فشاری که انگشت شست و اشارهش به چونهش وارد میکرد باعث میشد لبهاش فرم خاصی به خودشون بگیرن و مینسوک که این صحنه رو میدید نمیتونست لبخند نزنه.
- خب دیگه همین، برم؟
چانیول فقط سرش رو چند بار بالاوپایین کرد و مینسوک قبل از اینکه در دفتر چانیول رو ببنده پرسید: مدله رسید چیکارش کنم؟
چانیول همچنان نگاهش رو از صفحه نمیگرفت: بفرستش بیاد دفترم.
هرچند مینسوک فرصت نکرد از دفتر خارج شه که تلفنش زنگ خورد، از ورودی بود، تلفنش رو بهسمت کارگردان پارک گرفت: فکر کنم اومده.
چانیول ولی توجهی نکرد و فقط سرش رو تکون داد، مینسوک بدون اینکه از دفتر بیرون بره تماس رو جواب داد و بعد از پایانش گفت: گفتم بیاد بالا آقای پارک، همین الان بیاد تو؟
چانیول همچنان به صفحه خیره بود ولی سرش رو بالاوپایین کرد و گفت: اسکریپتش جذبم نکرد، میتونه همین الان بیاد.
مینسوک سرش رو به نشونهی احترام خم کرد و از دفتر بیرون رفت، هنوز به آسانسور نرسیده بود که درش باز شد و یکی از منشیهای خانمِ استودیو با پسر جوونی که پشت سرش بود از آسانسور بیرون اومدن، حدسزدن اینکه پسربچهی روبروش باید مدل جدید پارک چانیول باشه خیلی سخت نبود. یه نگاه به دستهاش کافی بود تا متوجه زیبایی و خیرهکنندهبودنشون بشه.
هرچند مینسوک با دیدن آسیبهای سطحیای که روی دست پسر میدید ابروهاش رو به هم نزدیک کرد.
- تو باید مدل جدید آقای پارک باشی؟
بکهیون که به محیط شیشهای، مدرن ولی سیاه و تاریک استودیو و اتاقهاش نگاه میکرد با شنیدن صدای مینسوک و دیدنش براش تعظیم کرد و لبهاش رو با زبون تر کرد تا جواب بده. هرچند زنی که تا اینجا راهنماییش کرده بود بیتوجه به نفس محسوسی که برای بازکردن دهنش و حرفزدن کشیده بود، بهجاش جواب داد: بله همینطوره، کجا راهنماییشون کنم؟ آتلیه یا اتاق انتظار؟
YOU ARE READING
The Hands🎬
FanfictionFICTION : The Hands- دستها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یکشنبه NC-20 داستان: روزی انگشت اشارهی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاسهای کارگردان پارک برید و خط سرخ خو...