The Hands
19
دهم
- یادم اومد.
هر دو نفر بهسمت چانیول برگشتن و به مرد بزرگتر نگاه کردن. چانیول به بورا اشاره کرد: بهت زنگ زدم بگم بورا شیرینیهای خوبی پخته...
نیشخند زد و ادامه داد: و میتونی بیای ازشون بخوری.
این جمله شاید اصلا صادقانه بهنظر نمیرسید، ولی صادقانهترین جملهی اون شب چانیول بود. وقتی عصر بورا اون پای پودینگ شکلاتی رو درست کرده بود تنها تصویری که چشمهای چانیول رو پر کرد، صورت شکلاتی و شاد بکهیون بهخاطر خوردن این پایها بود. این دستور پخت رو خودش توی نوجوونی به بورا یاد داده بود و بارها برای بکهیونکوچولو درست کرده بود و وقتی نوشیده بود نتونسته بود جلوی خودش رو برای تماس و دعوت بکهیون برای خوردنش بگیره.
- عه؟
بکهیون بهمحض پردازش جملهی چانیول با تعجب پرسید و بعد به زن جوان نگاه کرد: من هم میتونم ازشون بخورم؟
بورا لبخند زد: حتما. یه روز برات تازهش رو هم درست میکنم.
بکهیون کمی احساس گیجی میکرد. مطمئن نبود تاثیر الکله یا خستگی یا هرچی، بههرحال ولی لبخند سردرگمی زد و سکوت کرد. دستهاش شل شده بود و کند پلک میزد.
چانیول بهسمت بورا رفت: میتونی بری بخوابی بورا.
بورا بدون اینکه حرکتی به بدنش بده، گردنش رو بهطرف چانیول چرخوند: پس شب بهخیر برادر.
و قدمهای آرومش رو بهسمت پلهها برداشت. بکهیون بیدلیل هر دو دستش رو روی کانتر تکیهگاه سرش کرد و صورتش رو بینشون پنهان کرد و چشمهاش رو بست. چانیول نفسش رو صدادار بیرون داد و بهمحض شنیدن صدای در اتاق بورا بهسمت بکهیون رفت. کف زمین بهطرز افتضاحی خیس و پر از شیشهخرده بود.
- تکون نخور بکهیون.
پسر جوان که کرخت شده بود و فاصلهی زیادی با بهخوابرفتن نداشت زیر لب غرغر کرد: بخوامم... نمیتونم.
چانیول نگاهش رو به کف زمین و بعد پسرک خمارِ پشت کانتر داد و یادش اومد بکهیون قبل از اومدن به اینجا هم نوشیده و این یعنی الان الکل خونش بینهایت بالا رفته.
بهسمت صندلی خودش رفت و اون رو کنار کشید. دستش رو به بازوی بکهیون کشید و نگاه دیگهای به ورودی آشپزخونه کرد. نفسش رو صدادار بیرون داد و سعی کرد بکهیون رو بیدار کنه: الان نباید بخوابی... نه وقتی گند زدی به اسکاچ پنجاهسالهم.
بکهیون گردنش رو بلند کرد و نگاه کوتاهی با چشمهای بادکردهش به چانیول انداخت: الان بهترین موقعش نیست؟
YOU ARE READING
The Hands🎬
FanfictionFICTION : The Hands- دستها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یکشنبه NC-20 داستان: روزی انگشت اشارهی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاسهای کارگردان پارک برید و خط سرخ خو...