The Hands
31
سیزدهم
سکوت ناخوشایندی سالن رو پر کرده بود. یونگی چند دقیقهی پیش اومده بود پایین تا از کارگردان پارک اجازه بگیره که شب رو اینجا بمونه و وقتی خیرگی بین سه نفر رو دیده بود، تصمیم گرفته بود بدون اجازه بمونه؛ بههرحال سه مردی که هرکدوم با یک فکر متفاوت به هم خیره بودن حتی متوجه پاییناومدنش نشده بودن، پس درسکوت برگشته بود بالا.
- اگر میخواید راجعبه بکهیون حرف بزنید قبلش بذارید بگم که اهمیتی نمیدم نظرتون چیه.
چانیول بالاخره بعد از چند دقیقه، سکوت رو شکست و بلافاصله از جاش بلند شد. جونگین چشمهاش رو توی حدقه چرخوند و ییشینگ نفسش رو صدادار و عصبی بیرون فرستاد.
- تو چرا یه مرگیت شده؟ مطمئنم آخرینبار که باهم حرف زدیم نمیخواستی جیهون چیزی بفهمه.
بازیگر عصبانی با آرامش غیرواقعیای که سعی میکرد کنترلش کنه گفت و وقتی دید چانیول همچنان دور میشه داد زد: دارم باهات حرف میزنم.
قامت بلند چانیول هرچند، همچنان از دو مرد دور میشد. جونگین از جاش بلند شد. حضورش اینجا بیخود بود. برخلاف ییشینگ خیلی دوست نداشت توی کار چانیول دخالت کنه. خیرخواهی و نگرانی ییشینگ براش محترم بود ولی چانیول و شرایط ویژهش رو هم میشناخت پس خیلی مشتاق نبود که برای یه اتفاق نشدنی، انرژی خرج کنه. کارگردان پارک بههرحال هر کاری که دوست داشت رو انجام میداد. بههرحال هر موقع دلش میخواست بدون اینکه چیزی رو توضیح بده یا اصلا توضیحی داشته باشه، تصمیمش رو عوض میکرد.
یک بار بهخاطر بکهیون قبول میکرد باهاش بره سر قرار، یک بار بهخاطر خودش ادامه میداد. میگفت بکهیون رو از بودن با خودش ترسونده و بعد تصمیم میگرفت باهاش باشه و حتی اگر خواست باهاش بخوابه و هرکدوم از این تصمیمها علت متفاوتی داشتن. اصرار ییشینگ برای فهمیدن چانیول و فهموندن خیلی چیزها به چانیول کمی مسخره بود.
- بمون جونگین.
چانیول بدون اینکه پشتش رو نگاه کنه گفت و ابروی دو مرد بالا پرید. کارگردانی که ازشون فاصله گرفته بود یکی از درهای مخفی انتهای خونهش رو باز کرد و مشغول انتخاب یه نوشیدنی بود.
- الان واقعا میخواد باهامون نوشیدنی بخوره؟ بکهیون بالاست.
جونگین با لحن آرومی گفت و ییشینگ شونه بالا انداخت. چند لحظه بعد چانیول برگشته بود و توی سکوت یه بطری ویسکی روبروشون، روی میز گذاشت. باز هم بدون هیچ حرفی میز رو چرخید. نگاه جونگین و ییشینگ دائما دنبالش میکرد. این بار با سه تا لیوان کریستال برگشت.
YOU ARE READING
The Hands🎬
FanfictionFICTION : The Hands- دستها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یکشنبه NC-20 داستان: روزی انگشت اشارهی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاسهای کارگردان پارک برید و خط سرخ خو...