The Hands
20
هنوز نه
Not yetحرکت دستهای ظریفی بین موهاش از خواب بیدارش کرد. یکی از چشمهاش رو باز کرد و به کسی که موهاش رو نوازش میکرد نگاه کرد. صداش بهخاطر چرت کوتاهی که غرقش شده بود گرفته بود و بمتر از همیشه بهنظر میرسید: کی اومدی؟
جونگده روی سکوی سنگی کنار پارک بالای سرش نشسته بود و بهنظر میرسید مشغول نوازشش بوده و حالا که چانیول بیدار شده بود موهاش رو بههم ریخت: چند دقیقهای میشه. برگرد موهات رو ببندم.
چانیول صاف نشست و کش باریک و سرمهایرنگش رو به دست دوستپسرش سپرد و پشتش رو بهش کرد. جونگده به بدترین شکل ممکن موهاش رو میبست ولی این کار رو دوست داشت و چانیول میدونست چطوری میتونه خوشحالش کنه و خوشحال نگهش داره.
- تموم شد.
با احساس جمعشدن موهاش پشت سرش دستش رو به حجم کوچیک گرهخورده پشت گردنش که شاهکار دوستپسرش بود کشید و بهسمت مرد بزرگتر برگشت: وقتی موهام رو میبندی دوست دارم.
جونگده لبخند کمرنگی زد و بهسمت مرد بلندتر خم شد و لبش رو آروم و سریع بوسید. تمام سهمشون از بوسههای خیابونی بهعنوان یه زوج؛ بوسههای مضطرب خیابونیِ یه زوج همجنسگرا.
- من هم وقتی موهات رو میبندم دوست دارم.
چند لحظه سکوت کرد و به چشمهای هلالی و شفاف جونگده که به خوشحالی همیشه نبود نگاه کرد. درنهایت هم این کیم جونگده بود که سکوت رو شکوند: خب... کجا بریم؟
چانیول دستش رو به خط فکش کشید و چند لحظهای خاروند: نمیدونم، نهار خوردی؟
YOU ARE READING
The Hands🎬
FanfictionFICTION : The Hands- دستها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یکشنبه NC-20 داستان: روزی انگشت اشارهی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاسهای کارگردان پارک برید و خط سرخ خو...