The Hands
14
هفتم
موقعیت توی دورترین نقطه به تصور بکهیون قرار داشت. همهی قدرت عکسالعملش رو ازدست داده بود و بهنظر میرسید دستهی بازی دیگه دست خودش نیست. به همین دلیل با احساس حرکت گردن و سر چانیول بهسمت نوک انگشتهاش، حرکت مضطربی به خودش داد ولی از مرد بزرگتر فاصله نگرفت. چانیول خیلی آروم دست راست بکهیون رو به لبهاش نزدیک کرد و نوک انگشتش رو بوسید.
- این دستهای زیبا و سفید و کوچولو رو ببین، حالا تمیز تمیز شدن.
بکهیون که توی حیاط، کف زمین سنگفرششده، کنار تشت آب نشسته بود با صدای چانیول نگاهش رو از پروانههایی که بالای باغچهها درحرکت بودن گرفت و به دستهاش نگاه کرد، آب تشت بهخاطر شستهشدن دستهای گواشی پسربچه رنگ عجیبی به خودش گرفته بود. بکهیون دستهاش که حالا تمیز شده بود رو جلوی صورتش گرفت و به چانیول لبخند زد: انگار خونی بود.
چانیول به آب آلوده که بیشتر از هر رنگی قرمز بهنظر میرسید نگاهی انداخت و سرش رو به نشونهی تایید تکون داد: اوهوم. ولی جرئت نکن روزی همچین بلایی سر دستات بیاری که خون بیاد خب؟
حالا اون رنگ قرمز تمام سرش رو پر کرده بود و برکهی راکد و تیرهرنگ ذهن مرد بزرگتر رو هر لحظه بیشتر به خاطرات گذشته گره میزد.
با حرکت محسوس گردنش هر دو دست بکهیون لرزید. چانیول لرزش دست بکهیون رو زیر لبهاش احساس کرد. باید یک بار برای همیشه جلوی این اتفاق رو میگرفت. دست دیگهی بکهیون رو رها کرد و دست آزادشدهی خودش رو به کمرش رسوند.
تمام موهای بدن بکهیون درحضور مقاومتش برای باقیموندن دربرابر این مرد غریبه قد علم کرده بودن؛ چانیول حتی پوست حساسشدهی بکهیون رو جلوی چشمهاش میدید. با پیچوندن دستش دور کمر بک و واردکردن فشار کمی به تن سست دانشجوی سرکشش که حالا مثل یه شکار گیرکرده توی تله بهنظر میرسید، بکهیون کاملا به چانیول چسبید. چانیول نفس عمیقی توی پلیور بافت درشت و آبیآسمونی بکهیون کشید و دستش رو از پشت خیلی آروم و نوازشوار روی قوس کمرش حرکت داد.
منقبضشدن تمام بدن بکهیون رو زیر دستش حس میکرد و قلب خودش منقبض میشد. دست راست بکهیون رو که بین انگشتهاش بود روی شونهی خودش گذاشت و حالا که دست خودش آزاد شده بود اون رو زیر بازوی بکهیون، کنار سینهش گرفت و از پایین به چهرهی رنگپریدهی پسر کوچکتر نگاه کرد.
YOU ARE READING
The Hands🎬
FanfictionFICTION : The Hands- دستها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یکشنبه NC-20 داستان: روزی انگشت اشارهی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاسهای کارگردان پارک برید و خط سرخ خو...