جونگکوک قدم دیگهای برداشت و انگشتاش رو به سمت بالا دراز کرد تا به آرامی دکمههای پیراهن گشادی رو که گل روش چاپ شده بود باز کنه.
با هر مرحله دکمههای بیشتری جدا میشدند و پوست سفید و بدون لک پنهان شده در زیرش بیشتر و بیشتر نمایان میشد.چشمهای تهیونگ برای لحظهای تکان خورد و پوزخند کوچکی روی لبهایش نقش بست
به آرامی و به شوخی گفت:
میبینم که یادداشت میکردی.
بیش از هر چیزی برای کاهش تنش ایجاد شده در درونش استفاده میکرد اما اصلا کار نکرد. نه زمانی که پسر پاسخی نداد به طور پیوسته پیراهنش رو باز میکرد حالا کاملا پوست بی نقصش زیر نور مهتاب می درخشید و پیراهنش به طور شل از شانه هایش آویزان بود وقتی به اندازه کافی نزدیک شد،کوک دست هاشو بالا برد و دور گردن تهیونگ حلقه کرد و یک پوزخند کوچک معصومانه زد،جونگکوک نفس لرزونی کشید_لطفاً منو مال خودت کن..منو فتح کن.
وقتی بدنش ناگهان به سمت جلو کشیده شد پسر به نفس نفس افتاد و به سینه سخت تهیونگ برخورد کرد تهیونگ غرغر آرامی کرد
_پس چرا لعنتی از من فرار کردی؟
تهیونگ زمزمه کرد و دستش رو دور کمر جونگکوک محکم تر کرد.پسر مژه هاشو تکان داد و با لبخندی زیبا به رئیس نگاه کرد.شانههاشو بالا انداخت و لبهاشو با شیطنت گاز گرفت:
_هميشه دوست داشتم اولین بارم تو مزرعهای مثل این باشم...
تهیونگ به انگشت دستش رسید و لب گاز گرفته رو باز کرد و به آرامی به گونه پسر که هنوز تکان می خورد کشید.
_دیگه این کارو تکرار نکن وگرنه من شخصاً تمام استخوانهاتو میشکنم
رئیس تهدید وار گفت و پسر رو به خودش نزدیک تر کرد.جونگکوک به احتیاط سرش رو تکان داد و انگشتانش رو داخل موهای تیره مرد فرو کرد
_پس... تو ؟
تهیونگ برای دقیقه ای طولانی به پسر امیدواری که در آغوشش بود نگاه کرد قبل از اینکه سرش رو به علامت منفی تکان داد
_تو درست التماس نکردی
اون پاسخ داد و لبخندشو پنهان کرد.پسر ناله ای کرد و با حالت خفه ای گفت: لطفا لطفا هیونگ
_کجا؟ کوک،منو کجا میخوای؟
تهیونگ سوال کرد و به پسر خیره شد.
_داخلم داخل خودم هیونگ من بهت نیاز دارم
اون احساس کرد که دور کمرش با این کلمات محکم می شه و تصمیم گرفت تا زمانی که به چیزی که آرزوشو داشت ادامه بده
_میخوام داخلم باشی منو پر کنی لطفا بزار من فقط برای یبار هم که شده حست کنم میتونی هرجور که دوست داری از من استفاده کنی لطفا فقط منو به فاک بده
YOU ARE READING
Fast Draw
Fanfictionکیم تهیونگ رئیس مافیای خشن که برای استراحت خودشو در شهر کوچکی معرفی میکنه! و در این بین از افسر جئون تازه کار خوشش میاد و اونو میدزده چه اتفاقاتی قراره از این به بعد بین افسر ترسو و مافیای خشن بیوفته؟ ▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎ پارتی از فیک: _ حالا بر...