جونگکوک آن روز صبح با عصبانیت از خواب بیدار شد ساعت دیواری کوچک خونش رو چک کرد و وقتی ساعت فقط 4:30 قبل از طلوع آفتاب بود اخم کرد.
هنوز زمان بلند شدن نرسیده بود، اما به دلایلی بازپرس احساس کرد که هوشیار شده.
اون لحاف رو از روی تخت خواب یک نفره اش پرت کرد و روی هم
انباشته شد و تصمیم گرفت زودتر از همیشه برای سرکار حاضر شود.اینطور نبود که در قبال مسئولیت مشکلی پیش بیاد. به هرحال اداره همیشه به افسران شیفت شب بیشتری نیاز داشت
اداره پلیس سئونچانگ در طول این مدت دستخوش تغییرات زیادی شده بود.رئیس پلیس سابق بازنشسته شده بود و اکنون افسر مین برادرزادش جایگزینش شده بود.
همان پلیسی که در تسلیم شدن جونگکوک در برابر ارعاب مافیا تردیدی نداشت
کوک دیگه نمی خواست بهش فکر کنه
اما با توجه به شرایط، جونگکوک هنوز میجنگید و از هر مشکلی بالا می رفت، و به سمت اثبات اینکه شایسته لقب "بهترین " در بخش هست حرکت کرده بود.افسران اون حالا زیردستانش بودند و حتی
افسر مین معمولا به اون نگاه می کرد.به نوعی خلاصه با اینکه رئیس شخص دیگری بود، اما حرف جونگکوک دربخش حرف بود
لباس یونیفورم معمولی سفیدش رو تن کرد و قبل از رفتن به محل کار، اسلحه رو در غلافش فرو کرد.
به محض ورود، همه به
بالا نگاه کردند، حتی برخی روی پاهای خود ایستادند و با تعظيم کوتاه بهش سلام کردند.جونگکوک همیشه احترامشان رو برمی گردوند چون اون
اینطور متمدن بوداون وارد دفتر کوچکی شد که به بازرسان جدید اختصاص داده شده بود، اما بیشتر مورد استفاده اون قرار می گرفت و روی صندلی زیبا تکان می خورد، فورا پرونده روی میز رو ورق زد و مشغول به کار شد
پانزده دقیقه بعد، هانسول جلوی در آمد و اجازه گرفت تا وارد بشه
جونگکوک با لبخندی گرم سر تکان داد
_تو میدونی که لازم نیست هر بار برای ورود و خروج اجازه بگیری ازادی هرموقع که میخوای بری و بیای مثل من که آزادم بهت نشون بدم چقدر شایسته احترام هیونگ هستی
وقتی جونگکوک با بازیگوشی چشماش رو
.به سمتش چرخوند، هانسول سرخ شد
_موضوع چیه ؟_افسر مین شما رو خواست
جونگکوک در پاسخ آهی کشید اما به هر حال از جایش بلند شد و به
.دنبال جوان تر وارد بزرگترین کابین ایستگاه کوچک شد_میخواستید منو ببینید قربان؟
افسر مین از روی صندلی بلند شد و تقریبا تلفنش رو انداخت که
آنقدر مشغول بازی حباب باز بود
YOU ARE READING
Fast Draw
Fanfictionکیم تهیونگ رئیس مافیای خشن که برای استراحت خودشو در شهر کوچکی معرفی میکنه! و در این بین از افسر جئون تازه کار خوشش میاد و اونو میدزده چه اتفاقاتی قراره از این به بعد بین افسر ترسو و مافیای خشن بیوفته؟ ▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎ پارتی از فیک: _ حالا بر...