48(the end)

1.7K 137 15
                                    

کوک نفس لرزانی کشید و اشکهاش همچنان جاری بود اون نمیدونست چه اتفاقی در حال رخ دادنه



چرا تهیونگ میخواست به بهانه بازی و سرگرمی چنین ظلمی کنه و خرابی به بار بیاره



اون خسته شده بود از فکر کردن با صدای خشنی به حرف اومد



_از من چه کاری برمیاد



رئیس چند فوت دورتر از کوک با غرور و تکبر ایستاده بود و طوری تظاهر می‌کرد که انگار شکست ناپذیره



جونگکوک میخواست بهش بخنده فقط بخنده و ازش بخواد از این تظاهر غیر قابل تحمل دست بکشه



اما حرفی نزد اون میخواست ببینه تهیونگ تا کجا پیش میره



_اقای جئون



به سمت کوک قدمی برداشت در حالی که رگه های ناامیدی در صورتش وجود داشت


کوک چشمهای پف کردش رو بهش دوخت



_اجازه بده ببینم در مورد چی منو به چالش کشیدی کیم



نگاهی به جمعیت اراذل که با شوق به این معرکه نگاه می‌کردند انداخت ظاهرا اونها الان زندگی می‌کردند چدن میتونستند از مردان لباس آبی انتقام بگیرند



_خانمها و آقایون دوست داشتنی من اینجا هستند تا به من کمک کنن تا از چنگ این مردها با نشان شیطانی رهایی پیدا کنیم من کیم تهیونگ بهتون خوشامد میگم



نهیونگ تعظیمی کرد و بقیه تشویقش کردند



چطور یک نفر اینقدر شاد به نظر می‌رسید در حالی که عملا مردم رو گروگان گرفته بود



_ممنونم اجازه بدین بیشتر صحبت کنم


من شمارو با این مرد بزرگ آشنا میکنم اسمش جئون جونگکوکه اون یه مرد تواناست



تهیونگ در حالی که داشت جونگکوک رو معرفی می‌کرد برگشت و لبخندی به پسر زد



_بچه ها بیاین اونو رها کنیم اون واقعا خوبه



رئیس اصراری کرد و بقیه قبول کردند



_کیتی الان باید تعظیم کنی اخلاقت کجاست هان؟



رهبر با اخمی به کوک گفت و دوباره برگشت سمت بقیه



_همونطور که گفتم امشب خیلی ویژست


ما و انتقام از این مردای به اصطلاح صلح طلب امشب به همه میفهمونیم که ما طرد شده ها برای حقمون مبارزه کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد کی با منه؟



همه افراد یک صدا من گفتند و با شوق دوباره رئیسشان زا تشویق کردند



رئیس به سمت کوک برگشت



_خب این خوبه اما نباید افسر جئون رو فراموش کنیم کسی که باعث آزادی امشب ماست ایشونه شما آقای جئون بودین دیگه؟

Fast DrawWhere stories live. Discover now