کوک نفس لرزانی کشید و اشکهاش همچنان جاری بود اون نمیدونست چه اتفاقی در حال رخ دادنه
چرا تهیونگ میخواست به بهانه بازی و سرگرمی چنین ظلمی کنه و خرابی به بار بیاره
اون خسته شده بود از فکر کردن با صدای خشنی به حرف اومد
_از من چه کاری برمیاد
رئیس چند فوت دورتر از کوک با غرور و تکبر ایستاده بود و طوری تظاهر میکرد که انگار شکست ناپذیره
جونگکوک میخواست بهش بخنده فقط بخنده و ازش بخواد از این تظاهر غیر قابل تحمل دست بکشه
اما حرفی نزد اون میخواست ببینه تهیونگ تا کجا پیش میره
_اقای جئون
به سمت کوک قدمی برداشت در حالی که رگه های ناامیدی در صورتش وجود داشت
کوک چشمهای پف کردش رو بهش دوخت
_اجازه بده ببینم در مورد چی منو به چالش کشیدی کیم
نگاهی به جمعیت اراذل که با شوق به این معرکه نگاه میکردند انداخت ظاهرا اونها الان زندگی میکردند چدن میتونستند از مردان لباس آبی انتقام بگیرند
_خانمها و آقایون دوست داشتنی من اینجا هستند تا به من کمک کنن تا از چنگ این مردها با نشان شیطانی رهایی پیدا کنیم من کیم تهیونگ بهتون خوشامد میگم
نهیونگ تعظیمی کرد و بقیه تشویقش کردند
چطور یک نفر اینقدر شاد به نظر میرسید در حالی که عملا مردم رو گروگان گرفته بود
_ممنونم اجازه بدین بیشتر صحبت کنم
من شمارو با این مرد بزرگ آشنا میکنم اسمش جئون جونگکوکه اون یه مرد تواناست
تهیونگ در حالی که داشت جونگکوک رو معرفی میکرد برگشت و لبخندی به پسر زد
_بچه ها بیاین اونو رها کنیم اون واقعا خوبه
رئیس اصراری کرد و بقیه قبول کردند
_کیتی الان باید تعظیم کنی اخلاقت کجاست هان؟
رهبر با اخمی به کوک گفت و دوباره برگشت سمت بقیه
_همونطور که گفتم امشب خیلی ویژست
ما و انتقام از این مردای به اصطلاح صلح طلب امشب به همه میفهمونیم که ما طرد شده ها برای حقمون مبارزه کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد کی با منه؟
همه افراد یک صدا من گفتند و با شوق دوباره رئیسشان زا تشویق کردند
رئیس به سمت کوک برگشت
_خب این خوبه اما نباید افسر جئون رو فراموش کنیم کسی که باعث آزادی امشب ماست ایشونه شما آقای جئون بودین دیگه؟
YOU ARE READING
Fast Draw
Fanfictionکیم تهیونگ رئیس مافیای خشن که برای استراحت خودشو در شهر کوچکی معرفی میکنه! و در این بین از افسر جئون تازه کار خوشش میاد و اونو میدزده چه اتفاقاتی قراره از این به بعد بین افسر ترسو و مافیای خشن بیوفته؟ ▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎ پارتی از فیک: _ حالا بر...