ووت و گامنت یادتون نره کیوتی ها.
بعد از شام هر 6 تاشون توی سالن طبقه بالا جمع شده بودن و منتظر اومدن اتریس بودن. اتریس از اتاق خوابش بیرون اومد و مستقیم به سمت مبل رو به روشون رفت و نشست.
+ خیلی خب منتظر اطلاعاتتون هستم
ییبو قدمی جلو اومد و مشغول توضیح دادن شد
_ کسی که اومده برای مذاکره اریک والکر رییس باند مانستر، یک پسره 28 ساله اس که باهوش و جدیه، سه ماه پیش از طریق پرواز بین المللی وارد کشور شده و توی هتل ریتز کارلتون اقامت داره. توی این مدت مشغول گشتن توی شانگهای بوده و کاملا مثل یک مسافر یا گردشگر عادی رفتار کرده، طبق گفته کارکنان هتل رفتار خیلی موادبانه و نسبتا گرمی داره و به شدت دقیق و ریزبینه. یعنی حواسش به تمام جزئیات هست. 10 نفر همراهش داره که دو نفر از اون ها محافظ های شخصیش هستن که توی اتاق کناریش توی هتل اقامت دارن البته این دو اتاق از داخل با یک در بهم دیگه ارتباط دارن
اتریس با اخم نگاهی بهشون انداخت
+ من چیزی توی این اطلاعات ندیدم که بخواین به خاطر گفتنش به من بحث کنید
ییبو عقب رفت و با کریس، ایان رو به جلو هول دادن و نگاه چپی به تائو و لوهان و سونگیون که ریز ریز بهشون میخندیدن انداختن.
+ ایان میشه بگی چی رو میترسید به من بگید؟
ایان آب دهنشو قورت داد و دهنش رو برای حرف زدن باز کرد
ایان: راستش پاتوق اریک توی این سه ماه یه.....
+ یه؟
ایان: یه ....امممم .....گیبارنزدیکاونجاست
خیلی سریع و توهم توهم جملشو گفت.
+ چی؟ پاتوقش کجاست؟
ایان: گی.....بار....نزدیک....اونجاست
+ خب که چی؟
همشون چند ثانیه ای بی حرف بهش نگاه کردن تا فرصت کنه حرف ایان رو تحلیل کنه.
+ صبر کن چی؟
ایان: جایی که میشه ملاقاتش کرد یا خودش قصد داره باهاتون ملاقات کنه اونجاست، اونجا فاصله زیادی با هتل نداره و به دلیل اینکه غیر قانونیه به خوبی مخفی شده و حتی ماهم نمیدونیم چطوری اونجا رو پیدا کرده. با تعقیب کردن و پرس و جو از افراد اونجا تونستیم متوجه بشیم که این مدت همش اونجا میرفته
با این حرف ایان از جاش بلند شد.
+ حتی فکرشم نکن دوباره حرفتو تکرار کنی ایان
کریس کمی بهش نزدیک شد و آروم گفت:
کریس: متاسفم ژان ولی این حقیقته اون تمام وقت توی هتله و فقط شب ها به اونجا میره و قبل از اون حاضر به ملاقات هیچکس توی اتاقش یا حتی لابی هتل نیست که خب از نظر امنیتی معقوله
ESTÁS LEYENDO
ATHERIS (S1)
Acciónعنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میت...
