حدود دو هفته از اون ماجرا میگذشت و هم زخم های لوهان التیام پیدا کرده بود و هم به محل کارش عادت کرده بود. امروز یکی که تو کارشون موش دوونده بود و کریس تقریبا یک هفته روش تحقیق کرده بود، تا بلاخره تونسته بود با نقشه امروز بکشونتش سر میز بازی، قرار بود بیاد و مشکلی هم پیش اومده بود که مجبور شده بودن زود برن کلاب.
******
همونطور که به گزارشات ییبو خابالود گوش میداد از پله ها پایین میومد.
+ این دفعه برای وقت گذروندن با گه گه دوست داشتنیت شب رو بیدار نمون که صبح اینطوری خابالود باشی
و بعد به سمت اتاق تائو راه افتاد. ییبو درحالی که پشت سرش میرفت نامحسوس دهنشو کج کرد و اداشو در آورد. همون لحظه تائو از اتاقش بیرون اومد و نگاهش به ییبو و اتریس افتاد.
+ کریس کجاست؟ از صبح دارم دنبالش میگردم ولی نیست
تائو: کلابه دیگه...صبح زود رفت مگه خبر نداشتی؟
+ نه.....چرا انقدر زود رفته؟
تائو: اون پسره امروز قرار بازی داره عجله ای شد....منم صبح بیخوابی به سرم زده بود اومدم پایین تو آشپزخونه که اتفاقی دیدمشون
+ اهان پس مجبورم خودم برم کلاب
تائو: اووو به به اتریس بزرگ میخوان قدم رنجه بفرمایند
و بعد خندید...ییبو شاهد لبخند نسبتا محو اتریس شد و باز هم مثل همیشه محو لبخندش شد.
+ لودگی بسه به کارت برس
تائو: خدافظ قربان
و بعد با خنده به طرف مقصد خودش رفت. ژان باز هم مثل قبل سرد و جدی شد و بدون حرف به طرف ماشین رفت.
بعد از دو هفته همکاری بلاخره به هم عادت کرده بودن و کم تر کلکل میکردن ولی خب مسلما تائو و سونگیون باهم صمیمی تر شده بودن و بیشتر بهشون خوش میگذشت.
ییبو برای انجام کاری که میخواست بکنه دودل بود.
_ ام...اتریس
اتریس همچنان به رو به رو خیره شده بود.
+ حرفتو بزن
_ میتونم...موزیک پلی کنم؟
درحالی که کاملا آماده بود تا جواب منفی بشنوه اتریس به حرف اومد
+ پلی کن
ییبو با دهن باز و چشم هایی گرد شده از تعجب مونده بود که اتریس بدون اینکه نگاهش کنه گفت:
+ وقتی قرار نیست کاری رو بکنی برای چی اجازه میگیری؟
_ ببخشید
موزیک رو پلی کرد و راه افتاد، خوشحال بود که بعد از این مدت تونسته راهی پیدا کنه تا جو سنگین و سکوت آزار دهنده بینشون رو بشکنه. نباید اجازه میداد اون جو بد مدت طولانی ای همونطور باقی بمونه. برای پیش بردن نقششون باید بهش نزدیک میشد و اعتمادش رو جلب میکرد.

YOU ARE READING
ATHERIS (S1)
Actionعنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میت...