part 48

351 96 39
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره سوییت هارتا.

ییبو بالا توی اتاقش مشغول استراحت بود و اتریس و پدر و دختر منگ هم مشغول خوردن صبحانه بودن که سکوت با صدای جناب منگ شکسته شد.

منگ: اتریس امروز وقتت خالیه ؟

+ آره چطور؟

جناب منگ با لحن موذیانه ای گفت:

منگ: میخوام همکاری هامونو گسترش بدم

با این حرفش فهمید وقت جبران رسیده. چهرشو جدی تر از قبل کرد تا بهش بفهمونه تو مسئله کار کاملا جدی و بی رحمه. آرنجش رو به میز تکیه داد، دستاشو توی هم قفل کرد و به پیرمرد روبه روش خیره شد.

+ این همکاری دقیقا چیه؟

منگ با شنیدن این جمله گل از گلش شکفت و شروع به تعریف کردن مشکلش کرد.

منگ: دوماه پیش با یکی از همین باند های مافیا همکاری داشتم و کمکشون کردم، اما مبلغی که در ازاش میخواستم رو پرداخت نکردن و گفتن سود معامله اونقدر نبوده که بخوان چنین مبلغی به من پرداخت کنن. منم بهشون گفتم که وقتی پول ندارن چرا اومدن سراغم و گفتم که مرحله دوم کارشونو انجام نمیدم. یه روز که از جلسه برگشته بودم دیدم پست چی یه پاکت برام آورده توش یه نامه و چند تا عکس بود. عکسای من بودن که موقع همکاری باهاشون ازم گرفته بودن و توی نامه ام گفته بود، مدارک زیادی علیهم دارن و اگه همکاری نکنم لوم میدن. خودتم که باید بدونی اگه گیر بیوفتم حکمم چیه

+ پس ازم میخواید دهنشونو ببندم و پولتون رو بگیرم؟

منگ: اممم آره دقیقا

و یه پاکت رو روی میز به سمتش سر داد.

منگ: اینم اسم و اطلاعات باند و هر چیزی که لازم داریه

+ ساعت ۲ بهتون خبر میدم

منگ: عام....ممنونم

کاری که جناب منگ در عوض کاری که براش کرده بود، خواسته بود از چیزایی که انتظار داشت خیلی ساده تر و کم دردسر تر بود و همین هم خوشحالش کرده بود.

بعد از بررسی اطلاعات و اسم باند، تماسی با تائو گرفت و ازش خواست اطلاعات کاملش رو بهش بده. تائو هم در کمترین زمان تمام چیزهایی که اتریس نیاز داشت رو در اختیارش قرارداد. اون باند یکی از باندهایی بود که تازه باهاشون معامله کرده بودن که امنیت باندشون رو به عهده بگیرن.

حالا دیگه خیالش راحت بود، براش کاری که جناب منگ خواسته بود آسون بود. مخصوصا که اگه چیزی خوب پیش نمیرفت به راحتی چیزی برای تهدید کردن داشت. با اینکه مشغول انجام دادن کارهاش بود، اما نمیشد گفت حال ییبو براش مهم نیست یا نگران وضعیتش نیست. اما به نظرش کارش مهم تر از دستیار سرماخوردش بود.

ATHERIS (S1)Onde histórias criam vida. Descubra agora