بعد از برگشتن به عمارت، اتریس بدون زدن هیچ حرفی و با کوبیدن در ماشین ییبو رو ول کرده بود و به داخل رفته بود. انقدر عصبی بود که حتی جواب تائو رو که به محض ورود بهش سلام کرده بود هم نداد و فقط وارد اتاق شد و درو محکم بست. که نشون دهنده این بود که نمیخواد کسی رو ببینه و تائو این رو خوب میدونست.
وقتی ییبو داخل اومد، به سمتش رفت تا اتفاقاتی که افتاده رو ازش بپرسه
+ سلام ییبو....چه اتفاقی افتاده؟ اتریس چرا انقدر عصبی بود؟
_ سلام.....خب راستش...
+ از اول صبح برام تعریف کن
ییبو سری تکون داد و تمام اتفاقات از صبح تا قبل از اومدنشون رو تعریف کرد. فقط حرفای اتریس پشت تلفن رو فاکتور گرفت و فقط گفت که انگار رییس باهاش تماس داشته. چیزی که باعث تعجب ییبو شد عصبانیت و کلافگی تائو از فهمیدن تماس رییس بود، حالتی که حتی وقتی گفت میخواستن اتریس رو بکشن توی چهرش نبود
+ خیلی خب میتونی بری....برو استراحت کن و بعد برای شام پایین بیاید....سونگیون و لوهانم توی اتاقن
ییبو سری تکون داد و از پله ها بالا رفت....چند لحظه دم در اتاق ایستاد و یکدفعه درو باز کرد و با صدای بلندی سلام کرد. دیدن قیافه های ترسیده لوهان و سونگیون باعث شد خندش بگیره. وارد اتاق شد و درو بست.
+ زهرمار بی مزه.....این چه کاری بود؟ اگه سکته میکردم چی؟ فلج میشدم چی؟ تو قرار بود پاسخگو باشی؟ یا ازم مراقبت میکردی؟
_ سونگ گه همه میدونن تو مثل سگ هفت تا جون داری
با پس گردنی که خورد دستشو پشت گردنش گذاشت و با اعتراض به سونگیون نگاه کرد
_ چرا میزنی اخه؟
قبل از اینکه سونگیون جواب بوده لوهان گوششو گرفت
_ لوگه لوگه درد میگیره
لو: پسره احمق این چه کاری بود؟
_ باشه باشه ببخشید گوشم کنده شد
خودشو آزاد کرد، به سرعت ازشون فاصله گرفت و به اون طرف اتاق رفت تا دستشون بهش نرسه.
_ ای بابا چه بی جنبه شدید.....اشکال نداره منم نمیگم با اتریس که بودم چی گذشت
با این حرف لوهان و سونگیون که انگار تازه یاد کنجکاوی و انتظارشون برای برگشت ییبو افتاده بودن سریع بلند شدن و با مهربونی به سمتش رفتن.
سونگ: دی دی عزیزم هیچ اشکالی نداره شوخی خیلی بامزه ای بود گه گه رو ببخش که زد پشت گردنت
لو: اره اره من رو هم ببخش که گوشت رو گرفتم
بعد با حالت متاسف و مسخره ای سرشو پایین انداخت. ییبو نیشخند شیطانی ای زد که با حرف لوهان از بین رفت
YOU ARE READING
ATHERIS (S1)
Actionعنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میت...